تاریخچه فلسطین


تاریخچه فلسطین و چگونگی تسلط اسرائیل بر آن


 


فلسطین به لحاظ تاریخى، سرزمین اعراب فلسطین است. قبایل عرب کنعانى، بیش از هفت هزار سال قبل از میلاد، از منطقه مجاور (شبه جزیره العرب) به

این سرزمین آمده و در آن سکنى گزیدند. پیش از آنکه قبایل دریاى مدیترانه Palest ( ( به این منطقه بیایند و با کنعانى‏ها هم‏زیستى کنند و نام «فلسطینى» بر اهالى آن غالب گردد، قبایل عربى- نظیر یبوسى‏ها و فینیقى‏ها در این سرزمین مى‏زیسته‏اند.

 موقعیت جغرافیایى فلسطین


مساحت فلسطین- که در اشغال دشمن صهیونیستى است 27027 کیلومتر مربع است. فلسطین بخشى از بلاد شام (سوریه، اردن و لبنان) به شمار مى‏رود که از طرف شرق به اردن، از غرب به دریاى مدیترانه، از شمال و شمال شرقى به لبنان و سوریه و از جنوب به خلیج عقبه و صحراى سیناى مصر محدود مى‏شود.

در فلسطین سه منطقه کوهستانى، دشتى و ساحلى وجود دارد که زمین‏هاى حاصل‏خیز کشاورزى را تشکیل مى‏دهد. صحراى نقب در بخش جنوبى واقع شده و یک سوم مساحت فلسطین را تشکیل مى‏دهد.

فلسطین فعلى به سه بخش تقسیم مى‏شود:

1. سرزمین اشغالى 1948 که یک میلیون و یکصد هزار فلسطینى را در خود جاى داده است.

2. کرانه باخترى که مساحتى بالغ بر 5650 کیلومتر مربع داشته و شهر قدس را در برمى‏گیرد جمعیت فلسطینى آن قریب به یک میلیون و پانصدهزار نفر است.

3. نوار غزه با مساحتى بیش از 350 کیلومتر مربع که جمعیت فلسطینى آن حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر است.

نزدیک به 5- 4 میلیون فلسطینى نیز پس از اشغال فلسطین به دست صهیونیست‏ها آواره شده و در کشورهاى اردن، سوریه و لبنان زندگى مى‏کنند.

فلسطین به لحاظ جایگاه ممتاز جغرافیایى، حاصلخیزى زمین و قداستى که از آن برخوردار است، در طول تاریخ عرصه کشمکش‏ها و درگیرى امپراتورى‏ها بوده و مردم این دیار پیوسته و در حد توان خود، به پایدارى و مقاومت در برابر مهاجمان پرداخته‏اند. از طرفى اشغالگران نیز بر سر تصاحب زمین فلسطین و از صحنه به در کردن رقیبان خویش، گاهى با هم درگیر شده‏اند.

 حضور یهود در فلسطین

حضرت ابراهیم ‏علیه السلام حوالى 1900 سال ق. م به همراه برادرزاده‏اش (لوط) از عراق هجرت کرد و در فلسطین رحل اقامت گزید و مردمان این سامان را به توحید فراخواند. پس از آن عبرانى‏ها (یهودیان راستین)، در قالب عشایر دامپرور و در جستجوى آب و غذا، به این منطقه آمده و در میان مردمان این دیار- که از روى نوع دوستى و مهمان نوازى آنها را پذیرفته بودند اقامت گزیدند. اما وقتى تعدادشان فزونى یافت، شروع به درگیرى با میزبان کرده، کوشیدند بر پاره‏اى از مناطق و اماکن مقدس چیره شوند. اوج اقتدار یهود در دوران حکومت حضرت سلیمان بود که بخش‏هاى وسیعى از سرزمین‏هاى آباد آن روز را تصرف خود داشتند. اما خلق و خوى متکبّرانه یهودیان و اختلافى که بین آنان پیش آمد، آنها را از هم متفرق کرد و باعث شد حکومت آنان، چند سالى بیش دوام نیاورد و پس از مرگ سلیمان، به دست بخت‏النصر بابلى از میان برود. در این زمان بیشتر آنها به اسیرى گرفته شدند گرچه بعدها جمعى از آنان به وسیله کوروش به فلسطین بازگردانیده شدند.

در تورات از نبردهاى بسیارى که فلسطینى‏ها در رویارویى با یهودیان غاصب داشتند، سخن به میان رفته است. در مقطعى دیگر رومیان با پذیرش مسیحیت، با یهودیان درگیر شده، شمار کثیرى از آنها را کشتند. بدین سان حضور یهودیان پایان یافت و آنان در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند.

 معراج نبى اکرم‏ صلى الله علیه وآله

ده سال پس از مبعث رسول اکرم ‏صلى الله علیه وآله، پروردگار یکتا، پیامبر خود را شبانه به مسجدالاقصى در فلسطین برد و از آنجا به آسمان عروج داد. علاوه بر اینکه قدس نخستین قبله گاه مسلمانان بود. در سال 16 ه. ق مسلمانان فلسطین را فتح کردند و اغلب مردم این دیار اسلام آورده و در فتوحات اسلامى در شام، مصر و مغرب شرکت جستند. اصالت عربى و فتوحات مسلمانان، اثر به سزایى در سازگارى مردم این دیار با اسلام داشت. در زمان فتح قدس، هیچ یهودى‏اى در شهر وجود نداشت چرا که به وسیله مسیحیان از ورود به آن منع شده بودند و از سویى آنان با مسلمانان شرط کرده بودند که از ورود آنها (یهودیان) به قدس جلوگیرى کنند.

بدین ترتیب مسجدالاقصى، سومین حرم شریف گشت و فلسطین، به استثناى دوره اشغال به وسیله صلیبى‏هاى قرون وسطى) 1099 م.)- که سرانجام به دست صلاح ‏الدین ایوبى) 1187 م.) آزاد شد پیوسته بخشى از خلافت اسلامى بود.

فلسطین و قدس دگر بار و به دنبال اشغال فرانسوى‏ها، به رهبرى ناپلئون- که توانسته بود براى مدتى کوتاه چند شهر فلسطینى را به اشغال درآورد به آغوش مسلمانان بازگشت.

احمد پاشا الجزار، فرمانده شهر عکا و نیروهاى [فلسطینى‏] تحت امر او، توانستند در سال 1799 م. ناپلئون را شکست داده و او را وادار به فرار کنند. ناپلئون در زمان خروج از فلسطین، این جمله را بر زبان راند: آرزوهایم (برپایى امپراتورى در این منطقه عربى) را پاى دیوارهاى عکا به خاک سپردم گفتنى است ناپلئون از یهودیان جهان و بقایاى آنها در فلسطین خواسته بود، در کنارش بجنگند و در مقابل برایشان دولتى در فلسطین دایر کند که حامى منافع فرانسه در منطقه باشد.

 صهیونیسم و فلسطین

از آنجایى که بریتانیا، قصد سیطره و چنگ‏اندازى بر منطقه عربى اطراف کانال سوئز را داشت، مصر را اشغال و یهودیان را ترغیب کرد تا ادعاى بى‏اساس خود را مبنى بر داشتن حق بازگشت، به کوه کذایى «صهیون» در قدس و برپایى دولت در فلسطین، مجدداً مطرح کنند دولتى که حامى منافع بریتانیا در منطقه بوده و از کمک‏هاى همه جانبه این کشور برخوردار باشد.

بریتانیا در همین زمینه، مشوق تئودور هرتسل (خبرنگار یهودى‏تبار اتریشى) در امر دعوت از یهودیان جهان، براى تأسیس دولت صهیونیستى در فلسطین بود و عملًا نخستین کنگره صهیونیستى در شهر پازل سوئیس) 1897 م.) با حضور صدها تن از شخصیت‏هاى یهودى سراسر جهان برگزار شد. در این اجلاس شرکت کنندگان موافقت کردند براى بازگرداندن یهودیان جهان به فلسطین و برپایى دولت صهیونیستى، علیه ملت و صاحبان راستین آن، تلاش کنند و در همین راستا مؤسسات مالى چندى، براى تحقق این هدف شوم دایر کردند. هرتسل هم به نوبه خود کوشید سلطان عثمانى (عبدالحمید دوم)، در مقابل پرداخت چند میلیون سکه طلا، با تسلیم فلسطین به یهودیان موافقت کند. سلطان عبدالحمید این پیشنهاد را رد کرد و تأکید نمود که سرزمین فلسطین، متعلق به مسلمانان بوده و حتى با پول همه یهودیان آن را نخواهد فروخت. بدین جهت یهودیان وى را در سال 1908 م. سرنگون ساختند. هرتسل که از این نیرنگ طرفى نبسته بود، راهى آلمان، ایتالیا و روسیه شد تا آنها، یهودیان را در اشغال فلسطین یارى رساند امّا آنها از این کار سر باز زدند زیرا فلسطین سرزمینى است که مردم خودش را داشته و تحت حاکمیت امپراتورى عثمانى بود. او که دست خالى از این کشورها بازگشته بود، به مشوق اصلى و مروّج ایده صهیونیستى (بریتانیا) روى آورد و این کشور تعهد داد از طرح تشکیل رژیم صهیونیستى حمایت کند.

 در همین رابطه جامعه ملل با قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، به منظور برپایى دولت یهودى در آن موافقت کرد. بریتانیا نیز نماینده‏اى یهودى تبار (هربرت صاموئیل) را در سال 1920 م. به فلسطین گسیل داشت تا مقدمات کوچ یهودیان سراسر جهان را به آنجا فراهم آورد. بریتانیاى استعمارگر به موازات این اقدام، به تجهیز و آموزش نظامى یهودیان پرداخت و زمین‏هاى وسیعى را در اختیار آنان قرار داد تا شهرک‏هایى را احداث کنند.

 ایستادگى فلسطینیان

فلسطینیان از همان ابتدا در برابر قیمومیت بریتانیا و باندهاى صهیونیستى، پایدارى و مقاومت کردند و براى دفاع از زمین و پاسدارى از مقدسات، گروه‏هاى جهادى تشکیل داده، تظاهرات و اعتصاب‏هاى عمومى به راه انداختند. قیام‏هاى 1920، 1923 و 1929 (معروف به انقلاب براق) از آن جمله است. بریتانیا براى سرکوب انقلاب مردم فلسطین، ژنرال مونت کورى جنایتکار

را فراخواند. نامبرده در سرکوب مردم مبارز فلسطین، نهایت قساوت را به کار برد به گونه‏اى که زندان‏ها مملو از زندانیان، خانه‏ها ویران، زمین‏هاى بسیارى مصادره و معیشت مردم بسیار سخت گردید.

قیام‏هاى مردم فلسطین، تداوم داشت و به موازات آن، کوچ یهودیان سراسر جهان با هدف اشغال فلسطین نیز ادامه یافت تا اینکه پس از پایان جنگ دوم جهانى) 1945 م.)، بریتانیا و آمریکا توانستند در سال 1947 م. از طریق سازمان ملل متحد قطعنامه تقسیم فلسطین را صادر کنند. به موجب این قطعنامه جائرانه، فلسطین بین فلسطینیان و یهودیان اشغالگر- که تعدادشان از 15 جمعیت ساکن آنجا فراتر نمى‏رفت و تنها 7 از سرزمین فلسطین به آنان اعطا شده بود تقسیم گردید. البته فلسطینیان، اعراب و مسلمانان با تقسیم فلسطین مخالفت کردند. فلسطینیان به جهاد و مبارزه خویش ادامه دادند و عبدالقادر الحسینى (رهبر مجاهدان)، سرانجام در سال 1948 م. در جریان نبرد (القسطل) به شهادت رسید.

 تجاوز سه جانبه (سال 1956 م.)

در سال 1956 م. انگلیس، فرانسه و اسرائیل، در توطئه‏اى مشترک، تجاوز سه جانبه‏اى را علیه مصر تدارک دیدند و صهیونیست‏ها نوار غزه و بخشى از سینا را اشغال کردند. اما بر اثر فشارهاى جهانى و عملیات مقاومت، ناگزیر از این مناطق خارج شدند. در سال 1963 م. سازمان آزادى‏بخش فلسطین به رهبرى احمد شقیرى، شکل گرفت و صاحب سپاهى در نوار غزه شد. همچنین جنبش‏هاى چریکى نظیر جنبش فتح، جبهه خلق و تشکیل شدند و توانستند عملیات چریکى بسیارى را از خاک سوریه علیه صهیونیست‏ها به مورد اجرا بگذارند و تلفات و ضایعات قابل توجهى به آنان وارد سازند. اسرائیل در سال 1967 م. با حمایت آمریکا، جنگى را علیه مصر و سوریه به راه انداخت و سیناى مصر و ارتفاعات جولان سوریه را- علاوه بر سایر بخش‏هاى فلسطینى به اشغال خود درآورد. اما ملت فلسطین همچنان به مقاومت خود در برابر اشغالگرى صهیونیستى ادامه داد. پس از شکست 1967 م. عملیات نظامى- چریکى فلسطینى، از خاک اردن علیه صهیونیست‏ها گسترش یافت و خطر و تهدیدى بالقوه براى یهودیان غاصب گردید. به دنبال این تحولات آمریکا و صهیونیست‏ها، اردن را تحت فشار قرار دادند و این کشور در سپتامبر 1970 م. فعالیت چریکى فلسطینیان را درهم کوبید. کارهاى چریکى از این پس، به سوریه و لبنان انتقال یافت.

در سال 1973 م. سوریه و مصر توافق کردند براى آزادسازى خاک اشغال شده خویش، با صهیونیست‏ها بجنگند و اگر دخالت مستقیم آمریکا در جنگ نبود، شکست کامل صهیونیست‏ها رقم مى‏خورد. در پى این حوادث، مذاکرات آتش بس میان مصر و رژیم صهیونیستى زیر نظر آمریکا آغاز و کار به جایى رسید که انور سادات (رئیس جمهور وقت مصر)، در سال 1987. به طور یک جانبه و در

کمپ دیوید آمریکا، صلحى را با صهیونیست‏ها امضا کرد. مصر با امضاى این قرارداد، عملًا از گردونه درگیرى با دشمن صهیونیستى خارج شد لیکن خداوند سبحان خروج مصر را به واسطه پیروزى انقلاب اسلامى در ایران به رهبرى امام خمینى‏رحمه الله جبران کرد. رهبر عظیم‏الشأن ایران سفارت اسرائیل را تعطیل و سفارت فلسطین را به جاى آن دایر فرمود و اعلام داشت: «اسرائیل غدّه‏اى سرطانى است و باید ریشه کن شود». همچنین روز جهانى قدس را اعلام و سپاه قدس را تأسیس کرد. این خط مشى و سیاست حکیمانه و حمایت از مبارزات بحق مردم مسلمان فلسطین، به وسیله جانشین شایسته ایشان مقام معظم رهبرى و مسئولان نظام اسلامى، با همان قوت ادامه دارد.

 تجاوز به لبنان

عملیات چریکى فلسطینیان- که از لبنان بر ضد اسرائیل شدت یافته و کیان غاصب آنها را به خطر انداخته بود صهیونیست‏ها، آمریکائیان و فالانژیست‏هاى مسیحى لبنان را به تدارک توطئه‏اى مشترک علیه فعالیت چریکى آنان واداشت به طورى که در سال 1982 م. ارتش صهیونیستى به فرماندهى شارون جنایت پیشه و با حمایت آمریکا و اروپا، به خاک لبنان تجاوز و بیروت را اشغال کرد. در این تجاوز هزاران چریک و غیرنظامى فلسطینى به قتل رسیدند و رزمندگان فلسطینى مجبور به ترک لبنان شدند. رژیم صهیونیستى در سال 1978 م. با مصر قرارداد صلح امضا کرد. در سال 1987 م. مردم فلسطین در کرانه غربى و نوار غزه، علیه صهیونیست‏ها یکپارچه قیام کردند و نیروهاى جنبش مقاومت اسلامى فلسطین (حماس) فعالانه در انتفاضه شرکت جستند و تلفات فراوانى بر صهیونیست‏ها وارد کردند. همین امر آمریکا را بر آن داشت تا در سال 1991 م. با هدف تحمیل صلح در منطقه، کنفرانسى را در مادرید برگزار کند. نتیجه این کنفرانس توافق ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) با صهیونیست‏ها و امضاى موافقت نامه اسلو) 1993 م.) بود. ساف، دولت غاصب (اسرائیل) را به رسمیت شناخت تا در مقابل، صهیونیست‏ها نیز این سازمان (ساف) را به رسمیت بشناسند. پس از آن، مذاکرات بدون هیچ ثمرى آغاز گشت و به موازات آن مقاومت مردم فلسطین ادامه یافت. در سال 1994 م. اردن نیز در منطقه «وادى عربا» موافقت نامه‏اى با رژیم صهیونیستى به امضا رساند. ملت فلسطین به مقاومت خود ادامه دادند تا اینکه انتفاضه اقصى در سال 2000 م. شروع شد و صدها کشته و هزاران زخمى بر دشمن صهیونیستى تحمیل کرد

حلول ماه رجب

حلول ماه رجب … سلام بر رجبیون



حلول ماه رجب … سلام بر رجبیون !


 سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده‏ دارانِ همیشه بیدار با محبوب و معبود بی ‏همتا.
سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی، بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.
سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب‏های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.

در ماه رجب فرشته ای تا صبح اینگونه ندا می دهد:

خوشا به حال رجبیّون، خوشا به حال آنان که والایی ماه رجب را دریافته اند، خوشا به حال آنان که از برکت ماه رجب نصیبی اندوخته اند.

 

خاصیت گیاهان دارویی


خاصیت گیاهان دارویی



پند لقمان حکیم

نصیحت و پند لقمان حکیم به پسرش…



نصیحت و پند لقمان حکیم به پسرش…



*روزی لقمان به پسرش فرمود امروز تورا سه نصیحت وپند میدهم که اگر بدانها **عمل نمائی کامروا خواهی شد*

*اول – سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری *

*دوم – در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی*

*سوم – در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی*

*پسر  گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من*

*می توانم  این کارها را انجام دهم؟*

*لقمان جواب داد*

*اگرکمی دیرتروکمترغذابخوری هرغذایی که می خوری طعم** بهترین غذای جهان را*

*می دهد*

*اگربیشترکارکنی وکمی دیرتربخوابی درهرجا که خوابیده ای **احساس می کنی بهترین
*

*خوابگاه  جهان است*

*واگربا مردم دوستی کنیدر قلب آنها جای می گیری و آن وقت*

*بهترین خانه های جهان مال توست



حکایت پول با برکت

پول با برکت


 حضرت حاج آقاسید ولیّ الله طبسی رضوان الله تعالی علیه  فرمودند:
در اواخر دولت عثمانی کربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاری بود و اهالی آن با حکومت (در واقعه حمزه بیک که معروف بود) در مجادله بودند.
من با چند سر عائله در نهایت فقر و سختی بسر می بردیم . ضمناً هر هفته عصرهای جمعه روضه مان ترک نمی شد و هر چه که می توانستم و اقتضای حال بود و لو خرما به مجلس می آوردم . یک هفته ای قدری خرمای زاهدی برای مجلس ذخیره کرده بودم ، از قضاء چند نفر از اعراب توابع کربلا که از ترس جنگ به  آقا حضرت عباس (ع) پناهنده شده بودند، مهمانی به منزل ما آمدند. (چون خانه ما در جوار آن حضرت بود). در خانه چیزی نبود مجبور شدم با خرماهای زاهدی از آنها پذیرائی کنم .


چند روز از این ماجرا گذشت ، صبح جمعه شد، رفتم توی فکر روضه و تهیه وسائل آن ، به خانه یکی از رفقاء رفتم که دو قران ازاو قرض بگیرم ، ولی متاسفانه نداشت ، وقت برگشتن وارد صحن حضرت سیدالشهداء (ع) شدم ، با خودم گفتم :

غنیمت است تاینجا که آمدیم یک زیارتی هم بکنم . بعد از اینکه از حرم بیرون آمدم ، با ازدحام مردم که از طرف خیمه گاه به طرف صحن بود. مواجه شدم ، چون منزل آسیدعلی مسئله گو از توپ صدمه دیده بود، متزلزل شده . و از صدای تخریب آن مردم خیال کردند توپ دیگری زده شده لذا ازدحام به درون دالان صحن فشار میآوردند. 
در این شلوغی پوست ساق پایم خراش برداشت که ناچاراً از طرف کوچه و بازار به خانه برگشتم ، همینطوری که داشتم میرفتم دلم شکست ، گفتم : بهتر است که به حرم  حضرت ابوالفضل (ع) مشرف شوم ، و عرض حال کنم .
آمدم محل خراشیدگی را شستم و بعد بحرم حضرت پناهنده شدم ، توی حرم کسی جز دو کبوتر نبود. گفتم : مولای من ، پایم مجروح شده ، تا مخارج خودم را از شما نگیرم دست برنمی دارم ، مجلس روضه دارم و وسائل آن مهیا نیست ، تا فرجی نرسانی بیرون نمی روم .
با خودم گفتم : یک دو کلمه روضه بخوانم شاید فرجی برسد، ایستادم و شروع به روضه خواندن کردم ، یک وقت متوجه شدم که اگر کسی بیاید و بگوید برای که روضه می خوانی ؟ چه بگویم ؟! روضه نخواندم و مشغول نماز هدیه شدم .
از نماز که فارغ شدم ، دیدم کنار دیواری که متصل به من بود یک دسته دوقرانی گذاشته شده مثل صرّافها که روی میز و صندوق هایشان مرتب و دسته بندی شده می چینند بود. گفتم :
بَه بَه مولای خودم  ابوالفضل (ع) مرحمت فرموده چون اگر از جیب کسی ریخته شده بود پخش می شد و به این خوبی دسته کرده و مرتب روی زمین قرار نمی گرفت ، به هر حال آنها را برداشتم و به منزل بردم و توی صندوق گذاشتم و از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم .
تا یک سال هر وقت پول می خواستم از آن پولها برمی داشتم و خرج می کردم  و روزهای جمعه هم مجلس روضه ام از صبح تا ظهر طول می کشید و غیر چای و نان و سیگار و قلیان یک حقه شیر مصرف می شد.
پرسیده شد: روزی چقدر مصرف خانه است ؟
گفتم : نمی دانم ، لیکن بعضی اوقات می شد که سه چهار عدد دوقرانی برمی داشتم و زندگیم را می چرخانیدم و چون خیلی کم از جایی به من پول می رسید مدت یک سال هیچ التفاتی نداشتم ، تا اینکه یک روز گفتم :
خوب است که پولها را بشمارم ببینم چقدر است ؟! وقتی شمردم دیدم هفتاد و دوقرانی بود. بعد از آن پولها از آن پولها خبری نشد.