برق به زبان ساده

 برق به زبان ساده




شکل زیرمثال ساده‌ای از نقشة فنی یک ...


بین الکترونها و پروتونها نیروی جاذبه و بین خودشان باهم نیروی دافعه وجود دارد که ماهیت این نیروها هنوز شناخته نشده است اما برای تحلیل ساده تر بارالکتریکی را مطرح کرده که برای الکترون با علامت منفی و برای پروتون با علامت مثبت مشخص شده است.


 الکترون چیست؟
الکترون معنای یونانی کهربا است کهربا ماده ای است که در مالش به پارچه پشمی باردار شده و خرده های کوچک کاه را جذب می کنداین ربایش بعلت نیرویی مرموز اتفاق می افتد که یونانیان آن را الکتریسیته نامیده اند
 اجزای ماده :
همه مواد از ملکولهای شکل میگیرند که آنها نیز خود از اتمها ساخته می شوند . اتمها از دو جز’ اصلی الکترون و هسته ساخته می شوند که الکترونها در مدارهای مشخص بدور هسته در گردش می باشند .
چه عاملی سبب ماندن الکترون در مدار مشخص خود می شود ؟
بین الکترون و هسته نیروی جاذبه الکتریکی وجود دارد که اندازه آن برابر نیروی دافعه گریز از مرکز ناشی از چرخش سریع الکترون بدور هسته می باشد
 درون هسته چیست ؟
هسته شامل ذرات بسیاری است که مهمتریت آنها از نظر جرم پروتون و نوترون است .
بار الکتریکی چیست ؟
بین الکترونها و پروتونها نیروی جاذبه و بین خودشان باهم نیروی دافعه وجود دارد که ماهیت این نیروها هنوز شناخته نشده است اما برای تحلیل ساده تر بارالکتریکی را مطرح کرده که برای الکترون با علامت منفی و برای پروتون با علامت مثبت مشخص شده است.
 چگونه می توان مواد را باردار کرد ؟
روشهای باردار کردن ماده همان روشهای تولید الکتریسیته است .بعبارت دیگر می توان با استفاده از این روشها الکتریسیته تولید کرد . ساده ترین این روشها مالش دو ماده بهم است که باعث می شود الکترونها از یک ماده به ماده دیگری بروند و در نتیجه اختلاف بار بین دو ماده ایجاد شود . مثلا مالش یک میله شیشه ای به یک پارچه پشمی سبب باردار شدن هر دو ماده می شود که یکی بار مثبت ( کمبود الکترون ) و دیگری بار منفی ( ازدیاد الکترون) می یابد
 نیروی الکتریکی چیست ؟
بین بارهای الکتریکی اعم از مثبت یا منفی نیروی الکتریکی وجود دارد این نیرو به مقدار بار الکتریکی و فاصله آنها از هم بستگی دارد . مطابق قانون کولن مقدار نیرو از حاصل ضرب بارها در ضریب ثابتی که به جنس محیط بستگی دارد تقسیم بر مجذور فاصله بین دو بار بدست می آید . اما در تحلیل ساده تر هرچه مقدار بارها بیشتر باشد مقدار نیرو نیز بیشتر و هرچه فاصله آنها بیشتر شود مقدار نیرو نیز کمتر می شود .
مواددر حالت عادی از نظر بار الکتریکی چگونه اند؟

همه مواد در حالت عادی دارای مقدار الکترون و پروتون مساویند به همین دلیل از نظر برایند بارهای الکتریکی خنثی می باشند .
 چگونه می توان یک ماده خنثی را بار دار کرد؟
هرگاه تعادل بین بارهای مثبت و منفی در یک جسم خنثی بهم بخورد ماده بار دار شده است . بهمین منظور کلیه روشهای تولید الکتریسیته کاری نمی کنند جز برهم زدن تعادل بین بارهای الکتریکی مثبت و منفی . می دانیم که الکترون نسبت به پروتون قابلیت جابجایی و حرکت بیشتری دارد . بنابراین می توان با دادن یا گرفتن الکترون ماده را باردار نمود . اگر تعداد الکترونها بیشتر از تعداد پروتونها شود جسم بار منفی و در صورتی که عکس این حالت روی دهد جسم بار مثبت پیدا می کند .
باردار کردن مواد چه ربطی به تولید الکتریسیته دارد ؟
اجازه دهید برای جواب به این سوال نخست مواد را دسته بندی کنیم
 مواد از نظر هدایت الکتریکی به چند دسته تقسیم می شوند ؟
همه مواد از نظر هدایت الکتریکی جز یک از سه دسته زیر می باشند
الف) هادی ها :
موادی که براحتی برق را از خود عبور می دهند
ب) عایقها :
موادی که برق را از خود عبور نمی دهند
ج) نیمه هادی ها :
این مواد در شرایط خاصی مانند هادی ها یا نیمه هادی ها عمل می کنند . اما در حالت عادی برق را به مقدار ناچیز از خود عبور می دهند
 جریان الکتریکی چیست ؟
هرگاه حاملهای الکتریسیته ( الکترونها ) در یک هادی بحرکت درآیند جریان الکتریکی ایجاد می شوند . اما هر حرکت الکترونی جریان برق نیست . بلکه این حرکت باید در یک مسیر مشخص باشد .هر چقدر الکترونهای بیشتری در زمان کمتری در مسیر مشخص حرکت کنند مقدار جریان نیز بیشتر می شود
 آمپر چیست ؟
برای دانستن میزان جریان باید بتوان آن را با عدد بیان کرد که به همین منظور از واحد سنجش جریان که همان آمپر است استفاده می شود
 مقدار یک آمپر جریان چقدر است ؟
هرگاه از یک هادی تعداد ??/? ضربدر ?? بتوان ?? الکترون در یک ثانیه بگذرد این میزان الکترون در زمان یک ثانیه معرف یک آمپر جریان الکتریکی است
 ولتاژ چیست ؟
دانستیم هرگاه الکترونها در یک هادی در مسیر مشخصی بحرکت در آیند جریان الکتریکی ایجاد می شود . اما الکترونها بدون دریافت نیرو و انرژی از مدار گردش بدور هسته خارج نمی شوند . بنا براین برای تولید جریان نیاز به یک نیرو داریم که آن را از منابع تولید نیرو مانند باتری می گیریم . بعبارت ساده تر نیروی لازم جهت ایجاد جریان ولتاژ نام دارد که واحد اندازه گیری آن ولت است
 چگونه می توان ولتاژ تولید کرد ؟
این سوال پاسخ سوال دیگری نیز می تواند باشد که همان روشهای تولید الکتریسیته است . می دانیم که انرژی تولید نمی شود بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل می گردد . از آنجاییکه الکتریسیته هم انرژی است پس باید تبدیل شده انرژی های دیگر باشد . انرژیهایی که بصورت متعارف برای تولید برق بکار می رود عبارتند از : انرژی شیمیایی در باتریها - انرژی مغناطیسی در ژنراتورها - انرژی نورانی در باتریهای خورشیدی - انرژی حرارتی در ترموکوپلها - انرژی ضربه ای در پیزو الکتریک و غیره
 مقاومت چیست ؟
الکترونها در هادی براحتی نمی توانند حرکت کنند زیرا در مسیر حرکت آنها موانعی وجود دارد که بطور ساده آنها را مقاومت هادی در برابر عبور جریان می گوییم .هرچه قدر این موانع کمتر باشد عبور جریان بهتر صورت میگیرد و می گوییم جسم هادی بهتری است . این موضوع نخستین بار توسط سیمون اهم یک فیزیکدان آلمانی مطرح شد . به همین دلیل واحد اندازه گیری مقاومت اهم است
منظور از مدار الکتریکی چیست ؟
حال با دانستن سه فاکتور اساسی در برق ( جریان ولتاژ مقاومت ) مدار الکتریکی را تعریف می کنیم : هر مدار الکتریکی یک مجموعه از تولید کننده برق - مصرف کننده آن و سیمهای ارتباطی بین ایندو است
 چند نوع مدار الکتریکی داریم ؟
دو نوع مدار الکتریکی وجود دارد
ا-) مدار الکتریکی باز که در آن ارتباط بین تولید کننده در نقطه یا نقاطی قطع است و در نتیجه جریان در مدار وجود ندارد
2-) مدار الکتریکی بسته که مسیر عبور جریان کامل است و مصرف کننده از تولید کننده انرژی دریافت کرده و آنرا به صورتهای دیگر تبدیل میکند مانند یک لامپ که برق را به نور تبدیل می کند .
 منظور از اتصالی در یک مدار یا اتصال کوتاه چیست ؟
هرگاه در یک مدار بسته جریان از مسیری بجز از مصرف کننده بگذرد و مقدار آن زیاد تر از حد مجاز باشد این وضعیت را اتصال کوتاه می گوئیم . در حالت اتصال کوتاه سیم کشی مدار و تولید کننده برق در معرض آسیب جدی قرار می گیرند زیرا جریان مدار بسیار زیاد شده و باعث داغ شدن سیم کشی و اضافه بار شدن مقالات برق - تولید کننده برق می گردند در نتیجه اتصال کوتاه باید سریعا و بصورت خودکار قطع شود که این وظیفه بعهده فیوز است
 اساس کار فیوز چیست ؟
فیوز یک عنصر حفاظتی در مدار است که هرگونه اضافه جریانی را که بیشتر از مقدار نوشته شده روی فیوز باشد تشخیص داده و آنرا سریع قطع میکند . بدین صورت که جریان اضافه سبب تولید گرما در فیوز شده و یک سیم حساس به حرارت را که در مسیر عبور جریان و در داخل فیوز قرار دارد ذوب میکند و در نتیجه مسیر عبور جریان قطع شده و اتصال کوتاه بطور موقت برطرف می شود اما تا زمانی که عامل ایجاد کننده اتصال کوتاه مرتفع نگردد عوض کردن فیوز فایده ای ندارد
خطرات ناشی از برق کدامند ؟
خطراتی که از برق ناشی می شوند عموما به دو دسته خطرات آتش سوزی و خطرات برق گرفتگی تفسیم میشوند . در صورتیکه در یک مدار الکتریکی اتصال کوتاه پیش آید و برطرف نشود جریان مدار بشدت افزایش یافته و حرارت زیادی تولد می کند . این حرارت سبب آتش گرفتن عایق سیم ها و گسترش آن به مواد آتش گیر دیگر است . خطر ناشی از برق گرفتگی مستقیما شخص را تهدید می کند
 جریان خطا چیست و چند نوع است ؟
در صورتیکه در مدار الکتریکی جریان از مسیر درست خود جاری نشود آنرا جریان خطا می گویند . این جریان ممکن است از طریق اتصال بدنه به زمین جاری شود یا از مدار اصلی بگذرد که میزان آن بیشتر از حد مشخص مدار است که آنرا اتصال کوتاه یا اضافه بار گویند . در حالت اتصال کوتاه دو نقطه ای از مدار که نسبت به هم دارای ولتاژ هستند بهم اتصال می یابند ( توسط یک مقتومت بسیار کوچک ) و در حالت اضافه بار تعداد مصرف کننده ها بیشتر از مقدار مجاز آنها می شود
 منظور از برق گرفتگی چیست ؟
اگر جریان برق از بدن انسان یا حیوان بگذرد برگ گرفتگی ایجاد می شود . ممکن است اندازه جریان عبوری از بدن محسوس نباشد که در این صورت برق گرفتگی قابل تشخیص نیست . اما در صورتیکه میزان جریان عبوری زیاد شود ابتدا شوک به بدن وارد می شود و در صورت زیادتر شدن جریان سبب قطع ضربان قلب - ایست تنفس و در نهایت مرگ مغزی می شود .
 اندازه جریان و ولتاژ مجاز چقدر است ؟
برای جریان متناوب ?? میلی آمپر و برای جریان مستقیم ?? میلی آمپر - ولتاژ متناوب ?? ولت و ولتاژ مستقیم ?? ولت است
چگونه می توان شخص را از خطر برق گرفتگی محافظت کرد؟
به این منظور باید تمامی گزینه هایی را که سبب برق گرفتگی می شود یافت و آنها را بی اثر کرد . مهترین عاملی که سبب برق گرفتگی می شود اتصال بدنه است . در این حالت بکمک کلید FI یا سیم ارت یا کلید FU یا سیستم نول اتصال بدنه را حذف می کنیم . می توان از دستگاههایی استفاده کرد که بدنه عایقی دارند و امکان اتصال بدنه در آنها وجود ندارد . می توان ولتاژ کار دستگاهها را کمتر از ولتاژ خطرناک برای بدن - کمتر از ?? ولت - بکار برد و در نهایت می توان از ترانسهای ایزوله استفاده کرد که باعث جدا سازی فاز برق شهر از تغذیه دستگاه می شود و در نتیجه در صورت اتصال بدنه خطر برق گرفتگی از بین می رود
 توان الکتریکی چیست ؟
اصولا توان به معنی سرعت تبدیل انرژی است . در دستگاههایی که برای تبدیل انرژی بکار می روند هر چقدر این سرعت بیشتر باشد قدرت دستگاه نیز بیشتر است . مثلا در ژنراتور توان بیشتر نشاندهنده تولید انرژی برقی ! بیشتری است . در مصرف کننده ها نیز همین موضوع صدق می کند . لامپی که توان بیشتری دارد نور زیادتری هم تولید می کند .
 توان را چگونه محاسبه کنیم ؟
سرعت تبدیل انرژی از تقسیم مقدار آن بر زمانی که آن انرژی تبدیل شده بدست می آید.( انرژی الکتریکی از حاصل ضرب ولتاژ در جریان در زمان بدست می آید ) . اگر میزان انرژی را بر زمان تقسیم کنیم می ماند حاصل ضرب ولتاژ مدار در جریان آن که این همان رابطه توان است (توان = ولتاژ × جریان ) . البته این رابطه فقط برای مدارهای دی سی صدق می کند و در مدارات آسی رابطه دیگری دارد که بعدا به آن می پردازیم .
 واحد و دستگاه اندازه گیری توان چیست ؟
توان با واحد وات و در مقادیر بالاتر با کیلو وات و مگاوات سنجیده می شوند که توسط واتمتر اندازه گیری می شود.

صلح امام حسن(ع)


                       صلح امام حسن(ع) با معاویه

                     چرا امام حسن (ع) با معاویه صلح کرد؟



           دلایل صلح امام حسن(ع) با معاویه از آنجا که دارای ظرایف بسیاری است، توسط بسیاری از اندیشمندان دینی مورد بررسی قرار گرفته و کتب بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.

 در بررسی تاریخی عوامل صلح امام حسن(علیه السلام) باید گفت معاویه و آل ابوسفیان پس از فتح مکه توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دستور عفو عمومی ایشان، به شدت تحقیر شده بودند. رسول الله (صلی الله علیه وآله) پس از فتح مکه در صدر اسلام به جای مجازات آزار دهندگانشان و کسانی که ظلم بسیاری به مسلمانان کرده بودند فرمودند:«أنتم الطلقاء»؛ شما آزاد شدگانید! این تحقیر به قدری برای آل ابوسفیان گران بود که حضرت زینب (سلام الله علیها) پس از واقعه عاشورا و اسارت توسط یزید نوه ابوسفیان، با گذشت نیم قرن از آن در دربار یزید، وی را «یابن الطلقاء»؛ پسر آزادشدگان خطاب کرد.

شاید مجازات قتل و اعدام آل ابوسفیان توسط یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) بسیار برایشان گواراتر از این عفو بود و این سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خاری بیشتر آنها انجامید و آنها هیچگاه نمی توانستند آل امیه را در این تحقیر ببینند که بتهایشان شکسته شود و مورد عفو دشمن خود قرار گیرند و به واسطه دستور پیامبر با مومنان فقیر و غلامان و رعیت خود برابر شوند و همیشه به دنبال راهی بودند که انتقام خود را از بنی هاشم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خاندان مطهر ایشان بگیرند.

با تلاش و تکاپوی آل ابوسفیان برای بازگشت به دوران اوج گذشته، نهایتا در زمان عمر، حکومت شام به معاویه رسید و اولین پایگاه حکومتی آل ابوسفیان پس از اسلام شکل گرفت. اما پس از به خلافت رسیدن حضرت علی (علیه السلام) ترس از دست دادن این حکومت و امید به انتقام گیری از خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در دل معاویه زنده شد. و این منجر به شکل گیری جنگ صفین در زمان حضرت علی (علیه السلام) و جنگ با امام حسن (علیه السلام) در زمان خلافت ایشان شد.

معاویه چه در جنگ با امام علی(علیه السلام) در صفین و چه درجنگ با امام حسن(علیه السلام) همیشه برخلاف رویه عملی خود که آغازگر جنگ بود، درپی این بود که القا کند دنبال جنگ نیست و قصد سازش دارد.

معاویه در جریان صفین با زیرکی و مکر و قرآن سر نیزه کردن و پس از آن، ماجرای حکمیت ابوموسی اشعری، جان سالم به در برد و در زمان امام حسن (علیه السلام) با جنگ افروزی و ساختن شایعه های دروغین همیشه سعی در هدایت افکار و اذهان به نفع مصالح خود می کرد؛ نکته بارز این مساله که بسیار در جریان صلح امام حسن(علیه السلام) موثر بود این بود که نزدیکان معاویه در میان سپاه امام شایع کردند که امام صلح را پذیرفته و از آن طرف نیز این شایعه را در خط مقدم سپاه امام و شایعه این را که قیس بن سعد فرمانده سپاه خط مقدم با معاویه صلح کرده را در اردوگاه امام انداختند تا با این جنگ روانی سپاه را متزلزل کنند. سپاهی که پس از فریب و فرار عبیدالله بن عباس پسر عموی امام به سوی معاویه دیگر قوامی نداشت.

سپاه امام حسن(علیه السلام) در آن زمان بسیار متزلزل و رفتار خواص و مردم سرشار از خیانت و خود فروشی بود. عبیدالله بن عباس که پسر عموی امام و از والیان و امیرالحاج حضرت علی (علیه السلام) بود و در جنگ با معاویه در آن زمان شکست خورده بود و معاویه سر فرزندانش را بریده بود، به همین دلایل فرمانده سپاه امام حسن(علیه السلام) شد اما بعد فریب معاویه را خورد و با ترس شکست مجدد از معاویه به درهم و دینار خود را به معاویه فروخت و این بهانه ای شد برای خودفروشی دیگر خواص و مردم. دسته ای از سپاه امام نیز به دنبال غنیمت جنگی و متشکل از خوارج و برخی شکست خوردگان صفین بودند که با بغض معاویه و نه متابعت از ولایت به نبرد آمده بودند.

نکته دیگر اینکه قصد معاویه اصلا صلح با امام حسن(علیه السلام) با آن شرایط خاص نبود. معاویه هیچ گاه فکر نمی کرد که امام با وی صلح کند. معاویه فقط فضای جنگ را در پیش گرفته بود و نتیجه جنگ دو چیز بود اسارت یا شهادت امام. اگر امام اسیر می شد، پاسخی بود به فتح مکه و اگر هم امام و تمامی خاندانش به شهادت می رسیدند معاویه عنوان کرده بود که دنبال صلح است و قصد جنگ ندارد و به این ترتیب خود امام خواسته بود که جنگ کند و این تمام آرزوی معاویه بود. و اگر هم امام صلح می کرد که نهایتا باز هم خواسته معاویه بود که حکومت را در دست گیرد.

اگر امام حسن (علیه السلام) در آن زمان عاشورایی خلق می کرد و با تنی چند از یاران باوفایش به شهادت می رسید به خواسته معاویه جامه عمل پوشانده بود و مکر معاویه و عمروعاص به راحتی می توانست خون ایشان را پایمال کند و به راحتی مردم را فریب دهد و همین تنی چند از یاران هم باقی نمی ماندند و به راحتی دین اسلام و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستخوش تغییر می شد. همچنین از آنجا که معاویه اهل تزویر و ریا و نیرنگ بود در ملا عام ضروریات دین را انکار نمی کرد و حجتی بر عوام برای قیام علیه معاویه نبود. اما یزید با سبک سری و می گساری و میمون بازی و ساختن حرمسرا بسیاری از احکام دین را در ملا عام نقض می کرد و همین نکات حجتی بود برای قیام علیه فساد یزید.

اما ترفندی که امام برای صلح با آن شرایط خاص به کار برد برای معاویه بسیار سخت وغیر منتظره بود و این صلح توأم با شرایط خاص که رعایت آن در توان معاویه نبود، باعث شد تمام نقشه های معاویه برآب شود.
امام نامه ای به معاویه نوشت و عنوان کرد که با شرایطی آماده صلح است. معاویه کاغذ سفید امضایی فرستاد و امام شروطی را نوشت. که خلاصه آن عبارت بود از:عمل معاویه به قرآن و سنت رسول خدا، عدم تعیین جانشین توسط معاویه، خلافت امام حسن و امام حسین(علیه السلام) بعد از وی، عدم دشنام دادن به حضرت علی(علیه السلام) در منبرها و درامان بودن جان شیعیان. و شرح آن عبارتست از:

۱ . واگذاری خلافت‏ به معاویه به شرطی که به کتاب خدا و سنت پیامبر و روش خلفای شایسته عمل کند.

۲ . معاویه حق ندارد برای خود جانشین برگزیند و پس از او خلافت‏ به حسن و بعد از او به حسین باید برسد.
۳ . همه مردم در هر رنگ و نژادی که هستند از امنیت کامل برخوردار باشند.
۴ . معاویه حق ندارد خود را امیرالمؤمنین بنامد.
۵ . در حضور معاویه، اقامه شهادت نشود.
۶ . معاویه به امیرمؤمنان علی علیه السلام دشنام ندهد.
۷ . حق هر ذی‏‌حقی را به او برساند.
۸ . شیعیان علی علیه السلام در هرکجا هستند در امان باشند و معاویه متعرض آنها نگردد.
۹ . بین فرزندان مقتولینی که در جنگ‌های جمل و صفین جزء سپاهیان علی بوده‏‌اند، یک میلیون درهم تقسیم کند.
۱۰ . موجودی بیت‏‌المال کوفه (یا عراق) را به حسن بن علی بپردازد و هر سال صد هزار درهم (و به قولی یک میلیون درهم) به او بدهد.
۱۱ . هرگز به حسن و برادرش حسین و هیچ‏یک از خاندان پیامبر در آشکار و نهان ستمی نرساند و در امنیت هیچ‌‏یک از آنان در هیچ منطقه‏‌ای اخلال نکند.

این شرایط به قدری غیرمنتظره بود که معاویه مجبور شد در اولین خطابه اش بعد از خلافت بگوید که شروط را زیر پا می گذارد و چهره واقعی خود را نمایان کند و در نهایت پیروز میدان در میان مردم و افکار عمومی، امام حسن(علیه السلام) شد
و البته گفتنی است این تزلزل خواص و مردم در آن موقع موجب بروز واقعه اسفبار عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان و اسارات خاندانشان گردید.

دیدار خداوند با پیرزن...


                  داستان کوتاه پند آموز


           دیدار خداوند با پیرزن...



        روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست! چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد! زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباسهای مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست!

ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد. زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم فقط پسر بچه ای پشت در بود. پسرک لباس کهنه ای به تن داشت، بدن نحیفش از سرما می لرزید و رنگش از گرسنگی و خستگی سفید شده بود. صورتش سیاه و زخمی بود و امیدوارانه به زن نگاه می کرد! زن با دیدن او بیشتر از پیش عصبانی شد و در را محکم به چهار چوبش کوبید. و دوباره منتظر خداوند شد.

خورشید غروب کرده بود که بار دیگر در خانه زن به صدا درآمد. زن پیش رفت و در را باز کرد...

پیرزنی گوژپشت و خمیده که به کمک تکه چوبی روی پاهایش ایستاده بود، پشت در بود. پاهای پیرزن تحمل نگه داشتن بدن نحیفش را نداشت. و دستانش از فرط پیری به لرزش درآمده بود. زن که از این همه انتظار خسته شده بود، این بار نیز در را به روی پیرزن بست!

شب هنگام زن دوباره با خداوند صحبت کرد و از او گلایه کرد که چرا به وعده اش عمل نکرده است!؟

آنگاه خداوند پاسخ گفت:
من سه بار به در خانه تو آمدم، اما تو مرا به خانه ات راه ندادی!

حاج ملا علی سمنانی...


             حاج ملا علی سمنانی

                      (حکیم الهی) 


                                                 

           حاج ملا علی به لحاظ ساده زیستی و زهد و تقوای بیش از حد در میان عامه مردم جایگاه ویژه ای داشت نوع رفتار و سکنات او همیشه زبانزد خاص و عام بود او مانند حکیمان و زاهدان گوشه گیر نمیخواست نامش را بر روی کتابها نوشته شود و شعار او خدمت به حق بود آگاهی او از علوم روز محبوبیت او را در میان اقشار گوناگون دو چندان کرده و همیشه در هر محفلی سخن از حکایات و مثلهای او بود و به لحاظ همین ویژگی است که با گذشت سالها همچنان ضرب المثلها و حکایات او بر سر زبانها جاری است .

مرحوم حاج ملا علی در علم و حکمت سر آمد روزگار خویش بود او در حکمت و نجوم و در علوم الهی حرف تام و تمام را می زد و اغلب در مسائل دینی و اجتماعی نظریه های بسیار صریح و روشن را ابراز میکرد وی در تمام مدت عمر خود با جدیت تمام با خرافات و عوام فریبی مبارزه میکرد و اغلب محفل درسهای او پر جمعیت بود و با داشتن علوم بسیار و سواد بالای علمی اغلب به راحتی با مخاطبین خود ارتباط برقرار میکرد .



حاج ملا علی در دوران فراگیری علوم الهی و دینی سفرهائی به اقصی نقاط داشته است هنگامیکه به سبزوار عزیمت نمود سالیانی را در محضر حکیم ملا هادی سبزواری بسر برده و از خرمن او خوشه ها چیده بود نقل است که حاج ملا هادی نیز به وی علاقه بسیار داشته و اغلب در مسائل  با هم به بحث و گفتگو می نشستند.

فاضلی می گفت : روزی بر سر وحدت وجود با یکدیگر بحث می کردند و کار بدانجا می رسد که دیگر جائی برای بحث باقی نمی ماند و حاج ملا علی از ملا هادی می خواهد ادامه دهد ولی وی امتناع می کند و به زبان طنز عرفانی و رو حانی و به تقلید از لهجه سمنانی را بکار برده می گوید (‌تا همنجه بیامیچه وس)‌یعنی تا اینجا که آمدی بس است و دیگر ادامه نده و حاج ملاعلی ساکت شد .

حاج شیخ ملا علی نه تنها  حکیم که یک حکیم متاله بود وی با تقوی زندگی میکرد و بر مراقبت نفس خویش مواظبت کرد . مشهور است که وی  به شب زنده داری و تهجد اهتمام خاص داشته و در میان پیروان به بیتوته کردن در مسجد نیز تاکید می کرده است .





بزرگان می گویند کمتر دیده شده بود که او عصبانی گردد و یا به کسی بی احترامی کند و ی بسیار صاحب کمالات اخلاقی بوده و از داشتن اعمال صوفیانه و زهد ریائی به شدت پرهیز می کرده است .

او به لحاظ داشتن پایگاه معنوی در میان مردم از محبوبیت خاصی بر خورداربوده است و برای کسب معیشت به کار زراعت می پرداخت و در وقت نماز جهت اقامه نماز ظهر و عصر و عشا به مسجد جامع سمنان آمده و نماز می گذارد و با وجود کار روزانه خستگی  به ایراد سخن پرداخته و مردم را ارشاد و هدایت میکرد .

داشتن این گونه رفتار موجب شده بود تا حاج ملاعلی بعنوان یک شخصیت معنوی و روحانی در روح و روان مردم راه یافته و مردم نیز سعی می کردند به او تاسی کنند بدین خاطر بود که هر گاه مردم با مشکلی مواجه می شدند برای حل مشکل خود به او مراجعه می کردند .

با گذشت سالها از دوران زندگی آن حکیم فرزانه همچنا ن حکایات  و ضرب المثلهای وی بر سر زبانها جاری است یکی از نکات مهمی که باید بدان تکیه نمود علاقه قلبی مردم به گفته ها و داستانهائی است که از وی بجا مانده است حتی آنچنان این محبوبیت به حد اعلای خود رسیده که پیروان و کهنسالان برای حرفهای خود مشاهده هائی از ضرب المثلها و حکایات او می آورند و جوانان را نصیحت کرده تا بدان گوش سپرده عمل کنند .

این حکیم فرزانه در سال ۱۳۳۳هجری قمری در سمنان وفات یافت آرامگاه وی در ابتدای خیابان حکیم الهی در کنار ایوان و داخل صحن مشجر و سر سبز و با صفائی در فضای باز قرار گرفته است .

بر روی کتیبه ای از کاشی که بر پیشانی ایوانی مشرف به خیابان واقع شده است سال تولد وی رمضان ۱۲۴۳هجری قمری و وفاتش ربیع الاول سال ۱۳۲۳هجری قمری درج شده است



حکایت  می گویند در یکی از سالها در سمنان قحطی اتفاق افتاد ( گویا در سال 1320 هـ.ق) . محتکران گندمها را پنهان کردند. حاکم ستمکار سمنان هم از فرصت استفاده نمود . از سوداگران غله بهره ها برد. مردم از گرسنگی به حاجی ملا علی متوسل شدند. مرحوم حاجی فریاد گرسنگان را به حاکم رسانید. حاکم چاره ای نکرد. حاجی ملاعلی پیامی سخت به حاکم فرستاد که هر گاه نان به مردم نرسد شخصاً دکان نانوایی باز خواهد کرد و نان ارزان و فراوان خواهد فروخت. به طوری که می گویند سرانجام حاجی ملا علی و همراهی ثروتمندان سمنان ، دامغان و شاهرود قحطی این شهر را شکست و همه مردم این شهر نان خوب و ارزان و فراوان گرفتند و استفاده نمودند و دعا به جان حاجی ملا علی و نفرین به محتکران کردند.