حکایت پول با برکت

پول با برکت


 حضرت حاج آقاسید ولیّ الله طبسی رضوان الله تعالی علیه  فرمودند:
در اواخر دولت عثمانی کربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاری بود و اهالی آن با حکومت (در واقعه حمزه بیک که معروف بود) در مجادله بودند.
من با چند سر عائله در نهایت فقر و سختی بسر می بردیم . ضمناً هر هفته عصرهای جمعه روضه مان ترک نمی شد و هر چه که می توانستم و اقتضای حال بود و لو خرما به مجلس می آوردم . یک هفته ای قدری خرمای زاهدی برای مجلس ذخیره کرده بودم ، از قضاء چند نفر از اعراب توابع کربلا که از ترس جنگ به  آقا حضرت عباس (ع) پناهنده شده بودند، مهمانی به منزل ما آمدند. (چون خانه ما در جوار آن حضرت بود). در خانه چیزی نبود مجبور شدم با خرماهای زاهدی از آنها پذیرائی کنم .


چند روز از این ماجرا گذشت ، صبح جمعه شد، رفتم توی فکر روضه و تهیه وسائل آن ، به خانه یکی از رفقاء رفتم که دو قران ازاو قرض بگیرم ، ولی متاسفانه نداشت ، وقت برگشتن وارد صحن حضرت سیدالشهداء (ع) شدم ، با خودم گفتم :

غنیمت است تاینجا که آمدیم یک زیارتی هم بکنم . بعد از اینکه از حرم بیرون آمدم ، با ازدحام مردم که از طرف خیمه گاه به طرف صحن بود. مواجه شدم ، چون منزل آسیدعلی مسئله گو از توپ صدمه دیده بود، متزلزل شده . و از صدای تخریب آن مردم خیال کردند توپ دیگری زده شده لذا ازدحام به درون دالان صحن فشار میآوردند. 
در این شلوغی پوست ساق پایم خراش برداشت که ناچاراً از طرف کوچه و بازار به خانه برگشتم ، همینطوری که داشتم میرفتم دلم شکست ، گفتم : بهتر است که به حرم  حضرت ابوالفضل (ع) مشرف شوم ، و عرض حال کنم .
آمدم محل خراشیدگی را شستم و بعد بحرم حضرت پناهنده شدم ، توی حرم کسی جز دو کبوتر نبود. گفتم : مولای من ، پایم مجروح شده ، تا مخارج خودم را از شما نگیرم دست برنمی دارم ، مجلس روضه دارم و وسائل آن مهیا نیست ، تا فرجی نرسانی بیرون نمی روم .
با خودم گفتم : یک دو کلمه روضه بخوانم شاید فرجی برسد، ایستادم و شروع به روضه خواندن کردم ، یک وقت متوجه شدم که اگر کسی بیاید و بگوید برای که روضه می خوانی ؟ چه بگویم ؟! روضه نخواندم و مشغول نماز هدیه شدم .
از نماز که فارغ شدم ، دیدم کنار دیواری که متصل به من بود یک دسته دوقرانی گذاشته شده مثل صرّافها که روی میز و صندوق هایشان مرتب و دسته بندی شده می چینند بود. گفتم :
بَه بَه مولای خودم  ابوالفضل (ع) مرحمت فرموده چون اگر از جیب کسی ریخته شده بود پخش می شد و به این خوبی دسته کرده و مرتب روی زمین قرار نمی گرفت ، به هر حال آنها را برداشتم و به منزل بردم و توی صندوق گذاشتم و از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم .
تا یک سال هر وقت پول می خواستم از آن پولها برمی داشتم و خرج می کردم  و روزهای جمعه هم مجلس روضه ام از صبح تا ظهر طول می کشید و غیر چای و نان و سیگار و قلیان یک حقه شیر مصرف می شد.
پرسیده شد: روزی چقدر مصرف خانه است ؟
گفتم : نمی دانم ، لیکن بعضی اوقات می شد که سه چهار عدد دوقرانی برمی داشتم و زندگیم را می چرخانیدم و چون خیلی کم از جایی به من پول می رسید مدت یک سال هیچ التفاتی نداشتم ، تا اینکه یک روز گفتم :
خوب است که پولها را بشمارم ببینم چقدر است ؟! وقتی شمردم دیدم هفتاد و دوقرانی بود. بعد از آن پولها از آن پولها خبری نشد.

چاره بلا با زیارت عاشورا

چاره بلا با زیارت عاشورا


علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شیخ حسن فرید گلپایگانى که از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم یزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود که فرمود: اوقاتى که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى میرزاى محمد تقى شیرازى رحمة اللّه علیه - که در مقام علمى مانند مرحوم فشارکى بود تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلى .

 

 151.jpg


سپس فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن علیه السلام نمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شیعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى که بر همه آشکار گردید.

برخى از سنى ها از آشنایانشان از شیعه پرسیدند سبب اینکه دیگر از شما کسى تلف نمى شود چیست ؟ به آنها گفته بودند زیارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گردید.
جناب آقاى فرید سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم به یادم آمد از روز اول محرم سرگرم زیارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برایم فرج شد.
شکى نیست که مقام میرزاى شیرازى از این بالاتر است که پیش خود چیزى بگوید و چون این توسل یعنى خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتى از معصوم نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤ یاى صادقه یا مکاشفه یا مشاهده امام علیه السلام چنین دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام نقل نمود که : در کربلا ایام عاشورا در خانه مرحوم میرزاى شیرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت ابالفضل العباس علیه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت میرزا این بود که هر روز در غرفه خود زیارت عاشورا مى خواند، سپس پایین مى آمد و در مجلس عزا شرکت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم که پیش از موسم آمدن میرزا ناگاه با حالت غیر عادى پریشان و نالان از پله هاى غرفه به زیر آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیدالشهدا علیه السلام بگویید و عزادارى کنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدس مشرف شدیم گویا میرزا مأ مور به تذکر شده بود. بالجمله هر کس زیارت عاشورا را یک روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحیح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدین وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند.
مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى در سنه 1338 در کربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شریف مدفون گردید

رفعت سمنانی شاعر ایرانی


زندگی رفعت سمنانی (Rafat semnani)

 

 

محمد صادق سمنانی معروف به رفعت سمنانی و متخلص به رفعت ، از شاعران دوران مشروطیت است که به سال ۱۲۶۱ خورشیدی در سمنان دیده به جهان گشود . رفعت سمنانی با عارف قزوینی ارتباط نزدیکی داشته است . رفعت سمنانی به زبان عربی مسلط و در علوم هیأت و جفر و رمل و فلسفه و حکمت نیز وارد بوده است . رفعت سمنانی پس از تحصیل در سمنان در آغاز جوانی به تهران رفت . رفعت سمنانی سفری به حج رفت و پس از سفر به حج در سلک دراویش نعمت‌اللهی سلطان‌شاهی درآمد و مدتها در گناباد از محضر سلطان علیشاه استفاده کرد . روزگاری نیز در نیشابور ، نهاوند و خراسان به‌سر برد . رفعت سمنانی بیش از هر چیز به دیدار و مصاحبت با عرفا مایل بود ، به طوریکه در آثارش مشهود است در برخی کشورهای آسیایی و عربی به سیر و سیاحت پرداخت . رفعت سمنانی تا پایان عمر ، زندگی بی‌تلکف خود را رها نکرد و تا زنده بود مجرد زیست و همسری اختیار نکرد .


عشق تو می کشاندم شهر به شهر ، کو به کو              مِهر  تو  می دواندم  پهنه  به  پهنه  ، سو به سو


سبک شعری رفعت سمنانی
رفعت در افکار ، قصیده‌ها و غزل‌ها نوآور نبود ، همانطور که در اشعار یکنواخت و یکسان دورهٔ قاجاریه و ابتدای مشروطیت ابتکار کم بود . دکتر ذبیح‌الله صفا در مقدمهٔ دیوان اشعار رفعت سمنانی ، ضمن ستایش از برخی از شعرها و تفکرات عارفانهٔ او ، به مواردی از خطاهای شاعر در کاربرد واژه‌ها و ایجاد ترکیبات درست اشاره کرده و دلیل آن را دور بودن رفعت سمنانی از محیط‌های رسمی و کلاسیک ادب دانسته است .



آثار و تالیفات رفعت سمنانی (Rafat semnani)

 

 

اشعار رفعت سمنانی ، در «نامهٔ سخنوران» تالیف اسداللّه ایزد گشسب ، ۴۵٬۰۰۰ بیت تخمین زده شده است . اما رفعت سمنانی در مقدمه‌ای که بر کتاب «سرالاسرار» خویش نوشته ، آثار خود را ۵۰٬۰۰۰ بیت ذکر کرده است . به‌هرحال اکنون تنها حدود ۱۱٬۰۰۰ بیت از آثار او باقی مانده است . یعنی در حدود ۷٬۰۰۰ بیت در دیوان اشعار و ۶٬۰۰۰ بیت در سرالاسرار (تفسیر سوره یوسف) .


اشعار شورانگیز پارسی رفعت سمنانی (Rafat semnani)

 

عشق تو می کشاندم شهر به شهر ، کو به کو

 

                                        مِهر  تو  می دواندم  پهنه  به  پهنه  ، سو به سو

 

سیل سرشک و خون دل ، از دل و دیده شد روان

 

                                     قطره به قطره ، شط به شط ، بحر به بحر ، جو به جو

 

بافته با محبّتم ، رشته ی تار و پود جــــــــان

 

                                        تار  به  تار ، نخ  به  نخ ، رشته  به  رشته ، پو  به پو

 

آنچه دل از فراق او کرد به من نمی کند

 

                                            آتش  هجر  من  به  من ، آب  وصال او به او

 

نیست جز او چو بنگری در صحف ولای من

 

                                          آیه به آیه ،خط به خط ، صفحه به صفحه ، تو به تو

 

بود و نبود جز دلم در خم زلف او نهـــــــان

 

                                          طرّه به طرّه خم به خم ، رشته به رشته ، مو به مو

 

رفعت و شرح عشق او  ، تا ننهــــــــد نمی کند

 

                                       سینه به سینه لب به لب ، چهره به چهره رو به رو


درگذشت رفعت سمنانی (Rafat semnani)

 

 

رفعت سمنانی سال‌های آخر عمر را در تهران به‌سر برد و در سال ۱۳۱۰ خورشیدی (مطابق با ۱۳۵۰ قمری) دیده از جهان فروبست و در محوطه آرامگاه شاه‌عبدالعظیم در شهر ری به خاک سپرده شد .



با سمنان بیشتر اشنا شویم



دروازه ارگ سمنان در شهر سمنان واقع است. این بنا دروازه شمالی و تنها باقی مانده ارگ سمنان است که در زمان بهمن میرزای بهاءالدّوله فرزند فتحعلی شاه قاجار، ساخته شده است.

از نوشته کتیبه روی آن برمی‌آید که ساختمان آن در سال ۱۳۰۲ ه.ق، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و حکمرانی انوشیروان میرزا حکمران سمنان، دامغان، شاهرود و بسطام به اتمام رسیده است.

دروازه ارگ فعلی در واقع دروازه شمالی مجموعه ارگ دولتی قدیم سمنان بوده است. امروزه از مجموعه ارگ دولتی کهن سمنان چیزی باقی نمانده است زیرا در زمان رضا شاه به هنگام ساخت و ساز خیابانها و بناهای نو، تمامی این مجموعه، به جز دروازه شمالی آن تخریب شد.

تاریخچه شهرستان سمنان

                         شهرستان سمنان

جغرافیا

شهرستان سمنان از شمال با شهرستان مهدیشهر و از شرق با شهرستان دامغان و از غرب با شهرستان سرخه و از جنوب با کویر و استان اصفهان همسایه است.

تاریخچه

در زمان شاهنشاهی ماد، سرتاسر استان سمنان امروزی جزئی از امپراتوری بزرگ ماد بود. پس از مادها کورش بزرگ پس از تسخیر آسیای صغیر به نواحی شرقی ایران شتافت و تا رود سیحون پیشروی نمود. نوشته‌اند که او ایالت پارت که شامل خراسان و کومش (قومس - به طور تقریبی استان سمنان امروزی) می‌شد را به علاوهٔ سیستان (زرنگ) و خوارزم را پیوست گسترهٔ خود کرد. پس از کورش که کمبوجیه به پادشاهی رسید، بنا به وصیت کورش حکومت خوارزم، پارت و کارمانیا(کرمان) برعهدهٔ بردیا گمارده‌شد. در این دوره، سمنان به مانند پلی، سه ایالت راگا(ری)، خراسان و استرآباد(گرگان) را به هم وصل می‌کرد. پس از حملهٔ اسکندر مقدونی و حکومت سلوکیان، سلوکیان برای رضایت ایرانیان و عدم شورش آن‌ها، اختیارات بسیاری به ایرانیان پارتی دادند. حکمرانان پارتی نیز برای راضی نگه داشتن مردم، شصت شهر در ایالت کومش ساختند که می‌توان به آپاما (لاسجرد کنونی از روستاهای شهرستان سرخه) و هکاتم‌پلیس (صددروازه یا دامغان کنونی) اشاره کرد. در دورهٔ اشکانیان کومش یکی از ایالات هجده‌گانهٔ اشکانی بود و با نام‌های کمیسن و قومیس شناخته می‌شد. در دورهٔ ساسانیان سمنان به دلیل قرار داشتن در مرکز تردد شمال و جنوب و نیز شرق و غرب، همواره محل کشمکش بر سر قدرت بوده‌است. در دورهٔ ساسانیان و پس از اسلام محل تمرکز پایگاه‌های دولت‌های مرکزی در این ناحیه بوده‌است. بسیاری از بناهای به‌جامانده در این شهر مربوط به دورهٔ غزنویان و زمان سلطان مسعود غزنوی و پس از آن می‌باشد که از این میان می‌توان از «منار مسجد جامع سمنان» و «بقعهٔ پیر علمدار» یاد کرد.در زمان اسماعیلیان، سمنان از کانون‌های مهم ایشان بوده به گونه‌ای که حدود ۱۵۰ قلعه در سمنان در اختیار اسماعیلیان قرار داشته‌است. در دورهٔ زندیان و زمان کریم‌خان زند، نواحی سمنان، دامغان، شاهرود و سرخه و بسطام در اختیار بزرگان قاجار قرار گرفت. به همین علت بود که محل تولد بسیاری از شاهان و بزرگان قاجار، سمنان می‌باشد. سمنان در دورهٔ قاجار و به ویژه در زمان فتحعلی‌شاه -که زادگاهش سمنان بود- بسیار مورد توجه قرار گرفت. فتحعلی‌شاه سه برادر سمنانی‌اش را برای حکومت سمنان برگزید، اما ظلمی که ایشان بر مردم سمنان روا داشتند در نهایت باعث قیام مردم به رهبری بزرگان و اندیشمندان و پیوستن ایشان به صف مشروطه‌خواهان شد.

جاذبه‌های تاریخی و باستانی

این شهر علاوه بر زیبایی‌های طبیعی با سابقه تاریخی چند هزار ساله به دلیل واقع شدن در گذر حوادث ناشی از لشکرکشی‌ها و مهاجرت‌های بین شرق و غرب و مهم تر از همه داشتن تاریخ تمدن دیرینه دارای آثار باستانی متعدد دیدنی مربوط به دوره‌های مختلف تاریخ است که مبین قدمت کهن آن است:

افزون بر اینها می‌توان به آب انبارها، قنات‌هایی با معماری منحصر به فرد و بافت قدیم سمنان نیز اشاره کرد.

جاذبه‌های طبیعی

  • معدن نمک ملحه: این معدن در فاصله ۴۸ کیلومتری جنوب شرقی سمنان در موقعیت ۵۲ درجه ۴۳ دقیقه طول شرقی و ۳۵ درجه ۲۲ دقیقه ۳۰ ثانیه عرض شمالی واقع شده است و از فعال ترین و کهن ترین معادن نمک ایران به شمار می‌آید .
  • دلفین‌های نمکی: این دلفین‌ها از جاذبه‌های ویژه معدن نمک ملحه هستند. برای دیدن این دلفین‌های نمکی باید از جاده نظامی سمنان حدود ۴۰ کیلومتر طی مسیر کرد و سپس به سمت جنوب حدود ۵ کیلومتر ادامه مسیر داد