صلح امام حسن(ع)


                       صلح امام حسن(ع) با معاویه

                     چرا امام حسن (ع) با معاویه صلح کرد؟



           دلایل صلح امام حسن(ع) با معاویه از آنجا که دارای ظرایف بسیاری است، توسط بسیاری از اندیشمندان دینی مورد بررسی قرار گرفته و کتب بسیاری پیرامون آن نوشته شده است.

 در بررسی تاریخی عوامل صلح امام حسن(علیه السلام) باید گفت معاویه و آل ابوسفیان پس از فتح مکه توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دستور عفو عمومی ایشان، به شدت تحقیر شده بودند. رسول الله (صلی الله علیه وآله) پس از فتح مکه در صدر اسلام به جای مجازات آزار دهندگانشان و کسانی که ظلم بسیاری به مسلمانان کرده بودند فرمودند:«أنتم الطلقاء»؛ شما آزاد شدگانید! این تحقیر به قدری برای آل ابوسفیان گران بود که حضرت زینب (سلام الله علیها) پس از واقعه عاشورا و اسارت توسط یزید نوه ابوسفیان، با گذشت نیم قرن از آن در دربار یزید، وی را «یابن الطلقاء»؛ پسر آزادشدگان خطاب کرد.

شاید مجازات قتل و اعدام آل ابوسفیان توسط یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) بسیار برایشان گواراتر از این عفو بود و این سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خاری بیشتر آنها انجامید و آنها هیچگاه نمی توانستند آل امیه را در این تحقیر ببینند که بتهایشان شکسته شود و مورد عفو دشمن خود قرار گیرند و به واسطه دستور پیامبر با مومنان فقیر و غلامان و رعیت خود برابر شوند و همیشه به دنبال راهی بودند که انتقام خود را از بنی هاشم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خاندان مطهر ایشان بگیرند.

با تلاش و تکاپوی آل ابوسفیان برای بازگشت به دوران اوج گذشته، نهایتا در زمان عمر، حکومت شام به معاویه رسید و اولین پایگاه حکومتی آل ابوسفیان پس از اسلام شکل گرفت. اما پس از به خلافت رسیدن حضرت علی (علیه السلام) ترس از دست دادن این حکومت و امید به انتقام گیری از خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در دل معاویه زنده شد. و این منجر به شکل گیری جنگ صفین در زمان حضرت علی (علیه السلام) و جنگ با امام حسن (علیه السلام) در زمان خلافت ایشان شد.

معاویه چه در جنگ با امام علی(علیه السلام) در صفین و چه درجنگ با امام حسن(علیه السلام) همیشه برخلاف رویه عملی خود که آغازگر جنگ بود، درپی این بود که القا کند دنبال جنگ نیست و قصد سازش دارد.

معاویه در جریان صفین با زیرکی و مکر و قرآن سر نیزه کردن و پس از آن، ماجرای حکمیت ابوموسی اشعری، جان سالم به در برد و در زمان امام حسن (علیه السلام) با جنگ افروزی و ساختن شایعه های دروغین همیشه سعی در هدایت افکار و اذهان به نفع مصالح خود می کرد؛ نکته بارز این مساله که بسیار در جریان صلح امام حسن(علیه السلام) موثر بود این بود که نزدیکان معاویه در میان سپاه امام شایع کردند که امام صلح را پذیرفته و از آن طرف نیز این شایعه را در خط مقدم سپاه امام و شایعه این را که قیس بن سعد فرمانده سپاه خط مقدم با معاویه صلح کرده را در اردوگاه امام انداختند تا با این جنگ روانی سپاه را متزلزل کنند. سپاهی که پس از فریب و فرار عبیدالله بن عباس پسر عموی امام به سوی معاویه دیگر قوامی نداشت.

سپاه امام حسن(علیه السلام) در آن زمان بسیار متزلزل و رفتار خواص و مردم سرشار از خیانت و خود فروشی بود. عبیدالله بن عباس که پسر عموی امام و از والیان و امیرالحاج حضرت علی (علیه السلام) بود و در جنگ با معاویه در آن زمان شکست خورده بود و معاویه سر فرزندانش را بریده بود، به همین دلایل فرمانده سپاه امام حسن(علیه السلام) شد اما بعد فریب معاویه را خورد و با ترس شکست مجدد از معاویه به درهم و دینار خود را به معاویه فروخت و این بهانه ای شد برای خودفروشی دیگر خواص و مردم. دسته ای از سپاه امام نیز به دنبال غنیمت جنگی و متشکل از خوارج و برخی شکست خوردگان صفین بودند که با بغض معاویه و نه متابعت از ولایت به نبرد آمده بودند.

نکته دیگر اینکه قصد معاویه اصلا صلح با امام حسن(علیه السلام) با آن شرایط خاص نبود. معاویه هیچ گاه فکر نمی کرد که امام با وی صلح کند. معاویه فقط فضای جنگ را در پیش گرفته بود و نتیجه جنگ دو چیز بود اسارت یا شهادت امام. اگر امام اسیر می شد، پاسخی بود به فتح مکه و اگر هم امام و تمامی خاندانش به شهادت می رسیدند معاویه عنوان کرده بود که دنبال صلح است و قصد جنگ ندارد و به این ترتیب خود امام خواسته بود که جنگ کند و این تمام آرزوی معاویه بود. و اگر هم امام صلح می کرد که نهایتا باز هم خواسته معاویه بود که حکومت را در دست گیرد.

اگر امام حسن (علیه السلام) در آن زمان عاشورایی خلق می کرد و با تنی چند از یاران باوفایش به شهادت می رسید به خواسته معاویه جامه عمل پوشانده بود و مکر معاویه و عمروعاص به راحتی می توانست خون ایشان را پایمال کند و به راحتی مردم را فریب دهد و همین تنی چند از یاران هم باقی نمی ماندند و به راحتی دین اسلام و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستخوش تغییر می شد. همچنین از آنجا که معاویه اهل تزویر و ریا و نیرنگ بود در ملا عام ضروریات دین را انکار نمی کرد و حجتی بر عوام برای قیام علیه معاویه نبود. اما یزید با سبک سری و می گساری و میمون بازی و ساختن حرمسرا بسیاری از احکام دین را در ملا عام نقض می کرد و همین نکات حجتی بود برای قیام علیه فساد یزید.

اما ترفندی که امام برای صلح با آن شرایط خاص به کار برد برای معاویه بسیار سخت وغیر منتظره بود و این صلح توأم با شرایط خاص که رعایت آن در توان معاویه نبود، باعث شد تمام نقشه های معاویه برآب شود.
امام نامه ای به معاویه نوشت و عنوان کرد که با شرایطی آماده صلح است. معاویه کاغذ سفید امضایی فرستاد و امام شروطی را نوشت. که خلاصه آن عبارت بود از:عمل معاویه به قرآن و سنت رسول خدا، عدم تعیین جانشین توسط معاویه، خلافت امام حسن و امام حسین(علیه السلام) بعد از وی، عدم دشنام دادن به حضرت علی(علیه السلام) در منبرها و درامان بودن جان شیعیان. و شرح آن عبارتست از:

۱ . واگذاری خلافت‏ به معاویه به شرطی که به کتاب خدا و سنت پیامبر و روش خلفای شایسته عمل کند.

۲ . معاویه حق ندارد برای خود جانشین برگزیند و پس از او خلافت‏ به حسن و بعد از او به حسین باید برسد.
۳ . همه مردم در هر رنگ و نژادی که هستند از امنیت کامل برخوردار باشند.
۴ . معاویه حق ندارد خود را امیرالمؤمنین بنامد.
۵ . در حضور معاویه، اقامه شهادت نشود.
۶ . معاویه به امیرمؤمنان علی علیه السلام دشنام ندهد.
۷ . حق هر ذی‏‌حقی را به او برساند.
۸ . شیعیان علی علیه السلام در هرکجا هستند در امان باشند و معاویه متعرض آنها نگردد.
۹ . بین فرزندان مقتولینی که در جنگ‌های جمل و صفین جزء سپاهیان علی بوده‏‌اند، یک میلیون درهم تقسیم کند.
۱۰ . موجودی بیت‏‌المال کوفه (یا عراق) را به حسن بن علی بپردازد و هر سال صد هزار درهم (و به قولی یک میلیون درهم) به او بدهد.
۱۱ . هرگز به حسن و برادرش حسین و هیچ‏یک از خاندان پیامبر در آشکار و نهان ستمی نرساند و در امنیت هیچ‌‏یک از آنان در هیچ منطقه‏‌ای اخلال نکند.

این شرایط به قدری غیرمنتظره بود که معاویه مجبور شد در اولین خطابه اش بعد از خلافت بگوید که شروط را زیر پا می گذارد و چهره واقعی خود را نمایان کند و در نهایت پیروز میدان در میان مردم و افکار عمومی، امام حسن(علیه السلام) شد
و البته گفتنی است این تزلزل خواص و مردم در آن موقع موجب بروز واقعه اسفبار عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان و اسارات خاندانشان گردید.

دیدار خداوند با پیرزن...


                  داستان کوتاه پند آموز


           دیدار خداوند با پیرزن...



        روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد. این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد و با او به راز و نیاز می پرداخت. روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. زن از شادمانی فریاد کشید، کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست و در انتظار آمدن خداوند نشست! چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد! زن با شادمانی به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباسهای مندرس و پاره اش پشت در ایستاده بود، کسی آنجا نبود! زن نگاهی غضب آلود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او بست. دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست!

ساعتی بعد باز هم کسی به دیدار زن آمد. زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم فقط پسر بچه ای پشت در بود. پسرک لباس کهنه ای به تن داشت، بدن نحیفش از سرما می لرزید و رنگش از گرسنگی و خستگی سفید شده بود. صورتش سیاه و زخمی بود و امیدوارانه به زن نگاه می کرد! زن با دیدن او بیشتر از پیش عصبانی شد و در را محکم به چهار چوبش کوبید. و دوباره منتظر خداوند شد.

خورشید غروب کرده بود که بار دیگر در خانه زن به صدا درآمد. زن پیش رفت و در را باز کرد...

پیرزنی گوژپشت و خمیده که به کمک تکه چوبی روی پاهایش ایستاده بود، پشت در بود. پاهای پیرزن تحمل نگه داشتن بدن نحیفش را نداشت. و دستانش از فرط پیری به لرزش درآمده بود. زن که از این همه انتظار خسته شده بود، این بار نیز در را به روی پیرزن بست!

شب هنگام زن دوباره با خداوند صحبت کرد و از او گلایه کرد که چرا به وعده اش عمل نکرده است!؟

آنگاه خداوند پاسخ گفت:
من سه بار به در خانه تو آمدم، اما تو مرا به خانه ات راه ندادی!

حاج ملا علی سمنانی...


             حاج ملا علی سمنانی

                      (حکیم الهی) 


                                                 

           حاج ملا علی به لحاظ ساده زیستی و زهد و تقوای بیش از حد در میان عامه مردم جایگاه ویژه ای داشت نوع رفتار و سکنات او همیشه زبانزد خاص و عام بود او مانند حکیمان و زاهدان گوشه گیر نمیخواست نامش را بر روی کتابها نوشته شود و شعار او خدمت به حق بود آگاهی او از علوم روز محبوبیت او را در میان اقشار گوناگون دو چندان کرده و همیشه در هر محفلی سخن از حکایات و مثلهای او بود و به لحاظ همین ویژگی است که با گذشت سالها همچنان ضرب المثلها و حکایات او بر سر زبانها جاری است .

مرحوم حاج ملا علی در علم و حکمت سر آمد روزگار خویش بود او در حکمت و نجوم و در علوم الهی حرف تام و تمام را می زد و اغلب در مسائل دینی و اجتماعی نظریه های بسیار صریح و روشن را ابراز میکرد وی در تمام مدت عمر خود با جدیت تمام با خرافات و عوام فریبی مبارزه میکرد و اغلب محفل درسهای او پر جمعیت بود و با داشتن علوم بسیار و سواد بالای علمی اغلب به راحتی با مخاطبین خود ارتباط برقرار میکرد .



حاج ملا علی در دوران فراگیری علوم الهی و دینی سفرهائی به اقصی نقاط داشته است هنگامیکه به سبزوار عزیمت نمود سالیانی را در محضر حکیم ملا هادی سبزواری بسر برده و از خرمن او خوشه ها چیده بود نقل است که حاج ملا هادی نیز به وی علاقه بسیار داشته و اغلب در مسائل  با هم به بحث و گفتگو می نشستند.

فاضلی می گفت : روزی بر سر وحدت وجود با یکدیگر بحث می کردند و کار بدانجا می رسد که دیگر جائی برای بحث باقی نمی ماند و حاج ملا علی از ملا هادی می خواهد ادامه دهد ولی وی امتناع می کند و به زبان طنز عرفانی و رو حانی و به تقلید از لهجه سمنانی را بکار برده می گوید (‌تا همنجه بیامیچه وس)‌یعنی تا اینجا که آمدی بس است و دیگر ادامه نده و حاج ملاعلی ساکت شد .

حاج شیخ ملا علی نه تنها  حکیم که یک حکیم متاله بود وی با تقوی زندگی میکرد و بر مراقبت نفس خویش مواظبت کرد . مشهور است که وی  به شب زنده داری و تهجد اهتمام خاص داشته و در میان پیروان به بیتوته کردن در مسجد نیز تاکید می کرده است .





بزرگان می گویند کمتر دیده شده بود که او عصبانی گردد و یا به کسی بی احترامی کند و ی بسیار صاحب کمالات اخلاقی بوده و از داشتن اعمال صوفیانه و زهد ریائی به شدت پرهیز می کرده است .

او به لحاظ داشتن پایگاه معنوی در میان مردم از محبوبیت خاصی بر خورداربوده است و برای کسب معیشت به کار زراعت می پرداخت و در وقت نماز جهت اقامه نماز ظهر و عصر و عشا به مسجد جامع سمنان آمده و نماز می گذارد و با وجود کار روزانه خستگی  به ایراد سخن پرداخته و مردم را ارشاد و هدایت میکرد .

داشتن این گونه رفتار موجب شده بود تا حاج ملاعلی بعنوان یک شخصیت معنوی و روحانی در روح و روان مردم راه یافته و مردم نیز سعی می کردند به او تاسی کنند بدین خاطر بود که هر گاه مردم با مشکلی مواجه می شدند برای حل مشکل خود به او مراجعه می کردند .

با گذشت سالها از دوران زندگی آن حکیم فرزانه همچنا ن حکایات  و ضرب المثلهای وی بر سر زبانها جاری است یکی از نکات مهمی که باید بدان تکیه نمود علاقه قلبی مردم به گفته ها و داستانهائی است که از وی بجا مانده است حتی آنچنان این محبوبیت به حد اعلای خود رسیده که پیروان و کهنسالان برای حرفهای خود مشاهده هائی از ضرب المثلها و حکایات او می آورند و جوانان را نصیحت کرده تا بدان گوش سپرده عمل کنند .

این حکیم فرزانه در سال ۱۳۳۳هجری قمری در سمنان وفات یافت آرامگاه وی در ابتدای خیابان حکیم الهی در کنار ایوان و داخل صحن مشجر و سر سبز و با صفائی در فضای باز قرار گرفته است .

بر روی کتیبه ای از کاشی که بر پیشانی ایوانی مشرف به خیابان واقع شده است سال تولد وی رمضان ۱۲۴۳هجری قمری و وفاتش ربیع الاول سال ۱۳۲۳هجری قمری درج شده است



حکایت  می گویند در یکی از سالها در سمنان قحطی اتفاق افتاد ( گویا در سال 1320 هـ.ق) . محتکران گندمها را پنهان کردند. حاکم ستمکار سمنان هم از فرصت استفاده نمود . از سوداگران غله بهره ها برد. مردم از گرسنگی به حاجی ملا علی متوسل شدند. مرحوم حاجی فریاد گرسنگان را به حاکم رسانید. حاکم چاره ای نکرد. حاجی ملاعلی پیامی سخت به حاکم فرستاد که هر گاه نان به مردم نرسد شخصاً دکان نانوایی باز خواهد کرد و نان ارزان و فراوان خواهد فروخت. به طوری که می گویند سرانجام حاجی ملا علی و همراهی ثروتمندان سمنان ، دامغان و شاهرود قحطی این شهر را شکست و همه مردم این شهر نان خوب و ارزان و فراوان گرفتند و استفاده نمودند و دعا به جان حاجی ملا علی و نفرین به محتکران کردند.

تصاویری از پیاده روی اربعین حسینی


        تصاویری از پیاده روی اربعین حسینی


                         از نجف تا کربلا


















                                                تصاویر از اربعین 1393

حضور پر رنگ جوانان در محرم 1393


       حضور پر رنگ جوانان در محرم 1393


              حضور جوانان در هیئت‌های مذهبی


                      زمینه ساز رسیدن به جامعه متعالی است


      

                   



                                         


    




























































مراسم ماه محرم و واقعه عاشورا و شیوه عزاداری اقوام مختلف در این ایام در کنار جنبه‌های مذهبی دارای ارزش‌های آیینی و ملی است که می‌تواند به عنوان یک میراث گران‌بها در خدمت ترویج شعائر مذهبی قرار گیرد.