۱۵ رجب وفات اسوه صبر و استقامت زینب (س) …

۱۵ رجب وفات اسوه صبر و استقامت زینب (س) …


۱۵ رجب وفات اسوه صبر و استقامت زینب (س) …


        نبی اکرم (ص) در اول ذی الحجه سال دوم هجری فاطمه (س) را به خانه علی (ع) فرستاد. هر چند فاصله زمان عقد تا عروسی تقریباً ۱۰ ماه بوده است و ثمره این ازدواج مبارک امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و ام کلثوم و زینب کبری (سلام الله علیهما) بود
  زینب (س) در حیات جدش رسول خدا (ص) متولد شد. ابن اثیر جزری در کتاب اسدالغابه حضرت زینب را از صحابیات نامیده است. بعضی ها ولادت حضرت زینب را دوسال بعد از برادرش حسین (ع) در سال ۶ هـق در ماه شعبان می‌دانند. در حالی که بعضی از علما سال ولادت ایشان را ۷ هـق می‌دانند. ولی شهید دستغیب شیرازی و شهید قاضی تبریزی تولد حضرت را در سال پنجم و در ماه جمادی الاولی می‌دانند
حضرت زینب (س) در شب عاشورا:
امام سجاد (ع) می‌فرماید: آن شبی که پدرم فردایش کشته شد. عمه‌ام زینب نزد من بود و از من پرستاری می‌کرد. پدرم با یارانش در خیمۀ پدرم از ما فاصله گرفته بودند…در این هنگام پدرم این اشعار را می‌خواند:
 یا دهر افّ لک من خلیل      کم لک بالاشراق والاصیل
 من صاحب او طالب قتیل     والدهر لایقنع بالبدیل
 وانما الامر الی الجلیل         وکلّ حیّ سالک سبیلی
…..من فهمیدم و متوجه منظورش شدم. بغض گلویم را گرفت، ولی اشکم را نگه داشتم و ساکت شدم….. اما عمه‌ام زینب (س) نتوانست خودش را کنترل کند….به سوی برادرش حسین (ع) رفت، گفت: ای وای: ای کاش مرگ زندگی را از من می‌گرفت، یک روز مادرم فاطمه (س) از دنیا رفت، بعد پدرم علی (ع)، و بعد برادرم حسن (ع) تنها تو مانده‌ای ای جانشین گذشتگان. حسین (ع) نگاهی به خواهر کرد و فرمود: خواهرم! شیطان شکیبایی و بردباری‌ات را نگیرد…
زینب (س) در روز عاشورا:
  بعد از شهادت یاران و اصحاب امام حسین (ع) آن حضرت تنها و بدون یاور آماده جهاد و دفاع شد. آنگاه “شمر بن ذی الجوشن” با تعدادی از مردان جنگی به سوی امام حسین (ع) آمد که “سنان بن اسد نخعی” و “خولی بن یزید اصبحی” در میانشان بودند و حضرت را احاطه کردند و “عمر بن سعد” به حسین (ع) نزدیک شده بود. در این هنگام زینب (س) از خیمه بیرون آمد و گفت: آی “عمر بن سعد” آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی.
 
اسارت زینب (س) و اهل بیت:
  بعد از حادثه عاشورا “عمر بن سعد” آن روز و فردایش در کربلا ماند، سپس به لشکریانش امر به بازگشت کرد. و دستور داد دختران و خواهران حسین (ع) و بچه‌هایی که بودند و علی بن الحسین را با همان حال بیماری برداشته و با خود ببرند. وقتی زینب (س) از کنار قتلگاه برادرش می‌گذشت می‌گفت: یا محمداه! یا محمداه! هذا الحسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتّله تسفی علیها الصّبا!
«یا محمداه! یا محمداه! این همان حسین است زیر آسمان قرار گرفته و به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شده‌اند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان می‌گستراند!»
پس هر دوست و دشمنی به گریه افتاد! به طوری که زنان صیحه زده بر صورتهای خویش سیلی می‌زدند.
  پس از آنکه اسرا را به کوفه بردند، حضرت زینب (س) خطبه‌ای ایراد کرد که همه انگشت به دهان ماندند و گریه و زاری از مردم بلند شد و نیز در مجلس “ابن زیاد” چنان داد سخن برآورد که “ابن زیاد” غضبناک و خشمگین و درمانده شد. بعد از آن اسرا را به شام به نزد “یزید بن معاویه” بردند و در آنجا نیز افشاگری و حق گویی زینب (س) عَنان کار را از دست یزید گرفت تا اینکه “یزید” اسرا را همراه “نعمان بن بشیر” روانه مدینه کرد.
 
حضرت زینب (س) بعد از ورود به مدینه:
  بعد از مراجعت زینب (س) از شام به مدینه به برپایی عزا بر شهدای کربلا پرداخت. در همین ایام “عبدالله بن زبیر” در مکه قیام کرد و مردم را به گرفتن انتقام خون حسین (ع) ترغیب کرد. هر چند این اقدام وی بهانه‌ای برای رسیدن به اهداف خویش بود، حضرت زینب (س) در مدینه خطبه خواند و مردم را برای قیام و گرفتن خون حسین (ع) فرا خواند. “عمرو بن سعید اشرق” والی مدینه نامه‌ای به “یزید” نوشت و او را از ماجرا با خبر کرد. “یزید” در جواب نامه وی نوشت بین زینب (س) و مردم مدینه فاصله بیانداز. پس حضرت زینب را امر کرد از مدینه بیرون و به هر کجا می‌خواهد برود. پس حضرت زینب (س) از روی کراهت در اواخر ماه ذی الحجه سال ۶۱ هـ همراه با دختران امام حسین (ع) (فاطمه و سکینه)بیرون رفتند. و بر اساس اختلاف روایات قصد مصر یا شام را کردند. و بعد از گذشت یک سال در ماه رجب سال ۶۲ هـق دار فانی را وداع گفتند و به دیدار معبود شتافتند.
 
مزارهای دختران علی (ع) که نامشان زینب بود:
  زینب صغری که مادر وی اُم ولد بوده است و عقیل برادر علی (ع) ایشان را برای پسرش محمد خواستگاری کرد و محمد با زینب صغری ازدواج کرد و زینب صغری در مدینه از دنیا رفت. همچنین برای حضرت علی(ع)، زینبی دیگر است که ملقب به وسطی بوده است (زینب وسطی) و ایشان نیز در مدینه مدفون است. ولی زینب کبری (س) در مکان دفن ایشان سه قول است.
قول اول: ایشان در مدینه در قبرستان بقیع مدفون می‌باشند، که البته این قول خلاف مشهور است. بودن حضرت زینب در مدینه پس از حادثه کربلا یقینی است و خروجش مشکوک است. 
قول دوم: ایشان در مصر مدفون می‌باشنددر کتاب اخبار الزینبیات نقل شده که مدتی پس از حادثه عاشورا حاکم مدینه نامه‌ای به “یزید” نوشت و گفت: زینب در مدینه آشوب نموده؛ و علیه حکومت افشاگری می‌کند. “یزید” دستور داد تا آن حضرت را به شهر فُسطاط مصر (قاهره کنونی) تبعید کردند. زینب (س) پس از مدتی در آن شهر مریض شد و از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.
قول سوم: این که ایشان در “قریه زاویه” منطقه غوطۀ شام مدفون می‌باشند. و در کتاب تحفه الزائر داستانی به این صورت نقل شده است که: ‌پس از واقعه عاشورا در مدینه قحطی شد و “عبدالله بن جعفر” به اتفاق خانواده به شام هجرت کردند و در نزدیکی شام، درختی را دیدند که سر حسین (ع) بر آن نصب شده بود. زینب (س) با دیدن آن درخت بر زمین افتادند و مریض شدند و به “عبدالله” گفتند: من وارد شام نمی‌شوم. بعد از آن به فاصله کوتاهی فوت کردند و “عبدالله” نیز در بیرون شهر آن حضرت را به خاک سپرد. و نیز در کتاب رحلۀ ابن جبیر (م ۶۱۴ هـق) نقل شده است که : قبر حضرت زینب را در شام زیارت کردیم.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.