عالم برزخ کجاست … ؟؟؟

عالم برزخ کجاست … ؟؟؟

عالم برزخ کجاست … ؟؟؟

                   هر انسانى مایل است بداند عالم ((برزخ )) کجا است ؟ ((برزخى )) که این همه صحبت از آن مى شود، ((برزخى )) که این همه آیات و روایات درباره آن نازل و وارد شده ، ((برزخى )) که عده اى عاشق آن و عده اى از آن گریزانند و ((برزخى )) که تمام انسان ها بعد از پایان عمر به آن منتقل مى شوند کجا واقع شده است ؟ آیا در همین دنیا است یا در عالم دیگر؟
عقل ما نمى تواند که حقیقت آن را درک کند؛ چرا که عقل ما ناقص است و خود ما هم نرفته ایم تا با چشم دیده باشیم . کسانى هم که رفته اند یا مى روند، به ما خبرى نمى دهند؟ تنها چیزى که درباره برزخ مى دانیم تشبیهاتى است که در روایات وجود دارد: از قبیل این که تمام از زمین و آسمانها و کهکشان نسبت به عالم ((برزخ )) مانند حلقه اى در بیابان است ! یا این که انسان تا زمانى در دنیاست مانند کرم در سیب مى باشد که از اطراف خود خبر ندارد، یا طفلى که در شکم مادر است و از عالم دنیا اطلاعى ندارد. وقتى متولد شد و پا به دنیا گذاشت وسعت آن را مى داند، و به نعمت هاى آن پى مى برد.
انسان هم ، تا زمانى که در عالم دنیا باشد وضع عالم ((برزخ )) را نمى داند و از آن اطلاع ندارد. فکر مى کند دنیا بهترین و بزرگ ترین عالم است . مانند طفلى که در رحم مادر است و آن را بزرگ ترین عالم مى پندارد.
اما وقتى انسان از دنیا رفت و به عالم ((برزخ )) وارد شد. متوجه مى شود که عالم دنیا از شکم مادر هم براى او تنگ تر بوده است ؟ در آن جا دیگر محدودیت غذایى و مکانى و زمانى ندارد؛ زیرا این محدودیتها در عالم ماده است و ((برزخ )) از جنس عالم ماده نیست .
همین طور که عالم دنیا به رحم مادر محیط است و رحم مادر نسبت به دنیا ذره اى بیش نیست . عالم ((برزخ )) هم به دنیا محیط است و در مقابل آن ، ذره اى بیش نخواهد بود.
اطلاعاتى که انسان در دنیا دارد در مقابل اطلاعاتى که در عالم ((برزخ )) به دست مى آورد اندکى بیش نخواهد بود، چیزهایى که خداوند به انسان عنایت مى کند قابل قیاس با دنیا نیست . قرآن مى فرماید:
فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعین جزاء بما کانوا یکسبون ((هیچ کس نمى داند که چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمها مى گردد براى آنها نهفته شده است .))
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى گوید: خداوند مى فرماید: ((من براى بندگان صالحم نعمت هایى فراهم کرده ام که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر فکر کسى نگذشته است

    ندانند افراد نیکو کار                             چه پاداش یابند از کردگار

 چه نعمات و لذات بی انتها           کند چشم روشن دهد دل صفا





به عبارت دیگر: عالم ((برزخ )) در واقع باطن و ملکوت دنیاست . امام صادق علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید: جایگاه ارواح پس از مرگ کجاست ؟ فرمود: ارواح تا روز قیامت در باطن زمین قرار دارند. و نیز در جواب این که کسى را به دار آویزند روحش در کجا خواهد بود؟ فرمود: در دست قابض ارواح است تا آن را به باطن زمین برساند

صدای پای رمضان می آید

صدای پای رمضان می آید …

صدای پای رمضان می آید …

ماه میهمانی خدا…رمضان می آید…
           صدای پای ماه مبارک رمضان می آید. رمضان می­ آید با سحرهای ملکوتی­ و غروب­های بهشتی­ اش. رمضان می ­آید با مناجات­های شبانه و دعای سحرگاهانش. رمضان می­ آید با شمیم خوش دل کندگی­ها­ و عطر دلنواز دل­بستگی­هایش. به یمن آمدنش جان حلاوتی تازه یافته است چه زیبا خالقی دارم چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا، با آنکه میداند گنه کارم …

پنجره آسمانی شعبان را که می گشاییم رایحه ی خوشبوی رمضان است که مشاممان را می نوازد و ماه خدا که هلول می کند، خداوند سفره مهمانی اش را برایمان بر سریر عرش می گشاید تا شاید در فرصتی سی روزه راهی به آن یابیم و هم سفره ملائک شویم. فرصتی که پیک رمضان ، هر صبح نوید آمدنش را بر زمهریر دلمان زمزمه می کرد و ما نیز بی صبرانه خواستیم از پستوی مه گرفته شبهای بی ستاره مان بیرون زنیم تا راهی ضیافت خدا شویم ، تا رمضانی دیگر را بندگی کنیم . و چه شرمگین از ژرفای وجودمان صفیر بندگی را سر می دهیم که تائب معبد نشینی هستیم که از کورسوی جهان امده تا شاید بتواند دل را به توبه ای دیگر بشوید . حالا ما هستیم و کوچه های دعا ونیایش که جملگی از برای بندگی خدا است. ما هستیم و کوله بار غفلت که هر سال به امید کرمش در این ماه به دوش شرم می گیریم و ملتمسانه ((یا غیاث المستغیثین)) را با دستان دعا روانه آسمان می کنیم . رمضان که می آید فرصتی دوباره می یابیم ، فرصتی می یابیم تا عاشق شویم، دوباره انسان شویم، ابر حسرتی شویم بر مرغزار خشکیده دلمان، آب شویم، روشن شویم و از نو، نو شویم . رمضان که می آید می خواهیم زنده شویم حتی اگر به مردن خو گرفته باشیم، می خواهیم بشنویم حتی اگر با نشنیدن مانوس باشیم، می خواهیم سخن بگوییم حتی اگر لبانمان بی قرار سکوت باشد. و خواستن ما آن چیزی است که در کردارمان هویدا می شود و ان زمان است که روزه ما ابلیس را به زنجیر می کشد و شرم از کردار امت را از سیمای نبی می زداید. چه بسا که قدر ما در والا شبی بالا می رود و با میزان خدا سنجیده می شود و عرش به سیلاب اشک هایمان غبطه می خورد و گناه با تلنگری از جنس توبه از ما دور می شود . آری ! ماه خدا که هلول می کند، بی تابیم برای خواندن قنوت غربتمان و دعا از میان ربنای دستانمان. بی تابیم برای احیا شدن با شبهای قدر در سکوت لحظه ها . بی تابیم برای زمزمه دعای سحر:(( اللهم انی اسئلک من بهائک…)) بی تابیم برای اینکه از بال فرشتکان رحلی سازیم برای قرآنمان تا با آن روانه عرش شویم. بی تابیم برای هرچه پاکی و خوبی است. بی تابیم برای رها شدن، به پرواز در آمدن … چه سود که می خواهیم پر گشاییم اما پاهایمان چسبیده به دنیاست ، می خواهیم خانه دل را بگشاییم اما شاه کلیدش را نیافته ایم. ولی صدق داریم که این حقیقت دارد، این حقیقت دارد که روزه ما در این ماه پلی می شود از ما تا خدا و این تازه آغاز بندگی ماست. این حقیقت دارد که جود و کرم او بی منتهاست و دریای غفلت ما بی مدعا . رمضان که می آید پای دل را می کشانیم تا در لیله القدری دیگر قدرمان را با قدر علی (ع) پیوند زنیم . رمضان که می آید کاسه شیری می شویم که بر دستان کودک یتیمی روانه خانه علی (ع) است. دستمال زردی می شویم که بر پیشانی حیدر بی قراری می کند، قطره خونی می شویم که از زخم مولا جاری می شود و صبر می شویم در چاهی که دیگر شبی با علی به خود نخواهد دید. ولی ای کاش رمضان که می رود شمشیری نشویم که بر فرق علی (ع) فرود امد و زخمی نشویم که بر سر او نشانده شد. کاش بدانیم رمضان که می رود ما هم با او برویم .

ولادت منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج)…

ولادت منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج)…

ولادت منجی عالم بشریت حضرت صاحب الزمان (عج)…

             

         آقای ما! یک سال دیگر گذشت.و چند روز دیگر   باز هم نیمه شعبان روز ولادت فرا می­رسد. نزدیک نیمه شعبان سمنان حال و هوای دیگری دارد.  خیابانها و کوچه­ ها آذین بندان شده. همه جا را ریسه می­کشند. اهالی همه محله­ ها جلوی در خانه ­هایشان را آب و جارو می­کنند. خیابانها چراغانی می­شود. خود را برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده می­کنند.

و ما چه بگوییم. بگوییم دلمان گرفته. یا بگوییم رو سیاهیم. یا بگوییم منتظریم. یا بگوییم هنوز دلمان را آب و جارو نکرده ­ایم. چگونه بگوییم. به خود بگوییم یا به دیگران. آیا گوش دلمان به این حرفها توجه می­کند. کسی که عمری زندگی می­کند فقط برای زندگی کردن.نه خود را می­شناسد و نه زندگی را.همیشه گمان می­کند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟

اگر این حرفهای پریشان را نزنیم چه کنیم؟ شاید بتوانیم کمی خودمان را سبک کنیم. این هفته هم می­رود و نیمه شعبان هم تمام می شود و باز در انتظار نیمه شعبانی دیگر. همه منتظرت هستند. اما ما… . ما آیا منتظرت هستیم؟ ما چه کرده­ ایم؟ کدام کوچه را جارو کرده ­ایم؟ ما حتی دل خودمان را آب و جارو نکرده ­ایم. کدام محله را ریسه بسته ­ایم؟ ما حتی دل خودمان را ریسه نبسته­ ایم. کدام خیابان را چراغانی کرده ایم ؟ سالهاست که چراغ دلمان سوخته و درستش نکرده ایم.

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان

آقا جان اگر نیمه شعبان به جشن تو نیاییم چه کنیم؟ تنها امیدمان گمان می­کنی غیر  مسجد و هیئت و جشن توست؟ یا نه؟ آیا باید به چیز دیگری امید ببندیم؟ تمام سال می­آید و می­رود. رمضان. محرم و صفر. رجب و شعبان. ایام سرور و شادی یا سوگواری و عزای امامان و پیامبر و باقی صالحان آمد و رفت. ما  چه فرقی کرده ایم؟ که حال نیمه شعبان برای ما فرقی داشته باشد؟ اما  دلمان چیزی می­گوید نیمه شعبان فرق می­کند. سالگرد ولادت امام حاضر و زنده ای است که امید زمین و زمان است. امامی که هزار و چهارصد سال عمر کرده و هزار و چهارصد سال در غیبت صبر کرده.

آقاجان تو امام زمان ما هستی. یعنی اکنون تو امام ما هستی. ما زمان امامان دیگر را درک نکرده ایم. هرچند از فیض وجودشان بهره مند می­شویم. اما همیشه این رسم بوده که باید پیروی امام زنده را نمود. و ما چه بد پیروی هستیم. اما به هر حال به پای شما نوشته می­شویم. مثل میلیاردها آدمی که در این هزار و چهارصد سال به پای شما نوشته شده­ اند. اما جزو یارانت نشدیم. چه کنیم که خیلی بدیم؟ چه کنم که به یاری امام زمانم نمی­شتابیم؟ چه سرد و بی­حوصله از کنار مسایل مربوط به شما می­گذریم.

ای کاش… . لااقل گم می­شدیم. ناپیدا می­شدیم. از خودمان خجالت می­کشیم. امام ما هزار و چهارصد سال منتظر است و ما یک روز منتظر نشدیم. ای آقا و مولای ماچقدر از شما دوریم و چقدر جاهلانه این دوری را فراموش می­کنیم. چقدر ما کوته نظر هستیم. امام مابزرگی است که مثل او در دنیا نیست. و ما منتظرش نباشیم. چقدر ما کم ثمر هستیم. چقدر نادان هستیم که نمی­خواهیم همسایه ­ات باشیم.

واقعا چقدر آرزوی دیدار شما را دل داریم؟ چقدر؟ این همه شعر گفته شده. این همه نثر نوشته شده. می­گویند محبوب ما دوری تو و ندیدنت برایمان سخت است.اما آیا ما لیاقت تکرار این کلمات را داریم؟ کسی که واقعا در قلبش مشتاق و محتاج دیدارت نباشد را چه کاری با این کلمات و عبارات است؟ آیاما دلتنگ تو شدهایم؟ پس بی­قراریمان ­ کو؟ پس فرمانبرداریمام­  کو؟

مولای ما، باید اقرار کنیم همانگونه که خود و زندگی را نمی­شناسیم، شما را هم نمی­شناسیم. این اقرار برای ما بسیار تلخ است. اما حقیقت است. کسی که خود را شناخت خدایش را می­شناسد. کسی که خود را شناخت جهانش را هم می­شناسد. اما کسی که خود را نشناخت امامش را نیز نمی­شناسد. ای امام! کمکمان کن تا خود را بشناسیم تا شما را بشناسیم. چون بدون کمک شما….

کنگاشی بر ضرب المثلهای اصیل سمنانی …

کنگاشی بر ضرب المثلهای اصیل سمنانی …

کنگاشی بر ضرب المثلهای اصیل سمنانی …


مطالعه تاریخ ادبیات ایران نشانگر این هست که سرزمین اجدادیمان همواره شاهد

فراز و نشیب های فراوان بوده و مردم ایران گاها کامشان تلخ و یا شیرین میشده

است . در این بین نویسندگان و دانشمندان بی تفاوت و منفعل نبوده و مجموعه

عقاید ، باورها ، مصیبت ها ، و شادیهای مردم را در قالب حکایات – داستان و

ضرب المثل کتابت کرده و برای نسلهای بعدی به یادگار میگذاشتند محققین بومی

ما نیز برای حفظ زبان و فرهنگ عامه زحمات زیادی را متحمل شده اند وبه جمع

آوری عبارات ، مثلها ، و داستانها پرداخته اند.

اینک جهت گشودن بابی تازه و برای پاسداشت این میراث کهن تعدادی ضرب المثل

سمنانی تقدیم میگردد امیدوارم همه کسانی که دلشان برای حفظ زبان سمنانی

می تپد برای ادامه راه این باب عبارات و ضرب المثلهای خود را به این سایت ارسال

نمایند…

دار تنه کو مکه ، تور بدستی زیاد مبین

ای نفری اسبی کیه بدیه ، خوشتون سیاه کیه خراب نکرا

“گا” خوشتون شاخی مینه مشو شو چر

آتشی پی خاکستر به عمل مه

خیلی آدم مگی نیم من سیاه پیلی دیم بنینه

دوره که  تا چهل “او” خنک ما کره

آدمی زنده وکیل و وصی منگی

کرگه نون ژو دستی پی ماره

نون ژو تله کچی

دو دیمه چپلکه ممونه

هرچی مر اسکه بونه پی ژو بد مه  ویشتری ژو پلی سوز مابو

       


خواص گیاهان دارویی …

خواص گیاهان دارویی …

خواص توت سفید
مواد غذایی موجود در توت کدام است و چه موقع باید خورد تا مفید واقع
شود؟
تاریخچه درخت توت

           درخت توت سفید یا توت کرم ابریشم ، گهواره پرورش آن در چین بوده است و از آنجا
به سایر نقاط ایران پراکنده شده است . در چین بیشتر برای خوراک کرم ابریشم
درخت توت سفید را پرورش می دادند. توت سفید وقتی به ایران آمد با آب هوای
ایران سازگاری بسیار نشان داد و میوه آن پر آب و شهداگین شد. زیرا این درخت در
جایی که آفتاب دارد و هوا نسبتا خشک است خوب رشد می کند و میوه آبدار و شیرینی
می دهد و اگر شاخه های آن را قطع نکنند گاهی آن قدر بالا می رود که ارتفاع آن
به بیشتر از هجده متر می رسد.

درخت توت سفید را در قرن پانزدهم از ایران به فرانسه برده و کشت کرده اند. کشت
آن در جنوب فرانسه که دارای آفتاب زیادی شبیه به ایران است رشد کرده و زیاد
شده است .

 

*توت سفید چه موادی دارد؟*

توت سفید دارای کمی از ماده ((آلبومی نوئید)) مواد چربی ، پکتین و سقز است .
همچنین سرشار از مواد قندی گلوکوز، املاح معدنی ، و اسید سوکسینیک و ویتامین
های ((آ)) و ((ث )) می باشد.
چه وقت باید توت خورد؟

بطور کلی باید وقتی توت خورد که شکم از غذا خالی باشد و بهترین موقع آن صبح
ناشتا و یا عصر در فاصله غذای ظهر و شام است که زود هضم می شود و مواد غذایی
آن جذب بدن می شود. معمولا اگر روی غذاهای سنگین ، مخصوصا گوشتی آن را بخورند
هضم آن مشکل می شود و تولید نفخ در شکم و روده ها می کند.

به همین علت است که حکیم ابونصر هروی در کتاب خود توصیه می کند که موقعی توت
بخورند که شکم خالی باشد. ((چون توت را بخورند وقتی که معده پاک بود، زود از
معده بشود و اندر تن هیچ خلط برنیانگیزد.))

ابوبکر مطهر جمالی یزدی در کتاب فرخ نامه مدعی است که اگر بخواهند میوه توت
سفید، سیاه شود، گودالی نزدیک ریشه درخت توت بکنند و دو غربال توت سیاه در بن
درخت انبار کنند تا سال دیگر توت سفید، توت سیاه به بار آورد. همچنین اگر توت
سفید در بن درخت توت سیاه کنند سپید گردد؟!

در ایران توت سفید را وقتی رسید خشک می کنند و در زمستان به عنوان غذای پر
انرژی مثل کشمش می خورند. از توت سفید شیره ای مثل شیره انگور می پزند که مصرف
آن مشابه شیر انگور است . کسانی که مرض قند دارند اغلب به جای قند سفید مصنوعی
، چای خود را با توت خشک می خورند. برگ درخت توت را هم به مصرف غذای کرم
ابریشم می رسانند.

پوست شاخه های جوان درخت توت را اگر خشک کنند و خشک کرده آن را در آب بجوشانند
و بنوشند لینت مزاج می آورد